حذی
لغت نامه دهخدا
حذی. [ ح َذْی ْ ] ( ع مص ) گزیدن شیر تیز و جز آن زبان را. || بسیار درانیدن ، چنانکه پوست را. || حذی به سکین ؛ بریدن به کارد. || حذی به لسان ؛ غیبت کردن کسی را. ( از منتهی الارب ). || حذی لسان ؛ زبانگز شدن. گزیدن زبان .
حذی. [ ح ِذْی ْ ] ( ع اِ ) درختی است. ( منتهی الارب ).
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید