دو روز حذر کردن از مرگ روا نیست
روزی که قضا باشد و روزی که قضا نیست.
بندار رازی.
ولیکن چو گردنده گردنده بودحذر کردن و درد خوردن چه سود.
فردوسی.
چون کس بروزه در تو نیارد نگاه کرداز روزه چون حذر نکنی ای سپیدکار؟
فرخی.
چو رسم جهان جهان را ببینی حذر کن ز بدهاش گر پیش بینی.
ناصرخسرو.
سوراخ شده ست سد یأجوج یک چند حذر کن ای برادر.
ناصرخسرو.
تو ز غوغای عامه یک چندی خویشتن را حذر کن و مشتاب.
ناصرخسرو.
عیسی را علیه السلام گفتند: ترا این ادب که آموخت ؟ گفت هیچکس. همی هرچه از دیگری زشت دیدم از آن حذر کردم. ( کیمیای سعادت ).در سهم و جنگ داند رفتن همی چو تیر
وز بد چو تیغ کرد نداند همی حذر.
مسعودسعد ( دیوان چ نوریان ص 296 ).
من و تو، جز من و تو کیست اینجاحذر کردن نگوئی چیست اینجا.
نظامی.
چون هرچه که آن پیش من آید ز تو آیداز آتش سوزنده حذر می نتوان کرد.
عطار.
بگریخته نفس تو از یار ز نامردی چون بار گران دیده از خلق حذر کرده.
عطار.
حذر کن ز پیکار کمتر کسی که از قطره سیلاب دیدم بسی.
سعدی ( بوستان ).
حذر کن ز نادان ده مرده گوی چو دانا یکی گوی و پرورده گوی.
سعدی ( بوستان ).
حذر کن ز دود درونهای ریش که ریش درون عاقبت سر کند.
سعدی ( گلستان ).
حذر کن زآنچه دشمن گوید آن کن که بر زانو زنی دست تغابن.
سعدی ( گلستان ).
چو تیر انداختی بر روی دشمن حذر کن کاندر آماجش نشستی.
سعدی ( گلستان ).
روزگارم بشد بنادانی من نکردم شما حذر بکنید.
سعدی ( گلستان ).
گویند از او حذر کن و راه گریز گیرگویم کجا روم که ندارم گریزگاه.
سعدی.
عجب که در عسل از زهر میکند پرهیزحذرنمیکند از تیر آه زهرآلود.
سعدی.
ز چشم مست تو واجب کند که هشیاران حذر کنند ولی تاختن نهان آری.
سعدی.