حدوث و قدم

دانشنامه اسلامی

[ویکی شیعه] حدوث و قِدَم، یکی از مباحث و مسائل فلسفه و کلام اسلامی و مربوط به آغاز پیدایش جهان است. حدوث زمانی به معنای این است که پیدایش جهان، توسط خداوند از یک زمانی آغاز شده است و قبل از آن زمان، عالمی در کار نبوده است. قدم زمانی نیز به این معناست که جهان از ازل وجود داشته است و هیچ زمانی نبوده که جهان در آن زمان وجود نداشته باشد.
بحث حادث یا قدیم بودن قرآن و صفات الهی نیز مرتبط با همین بحث است.
مسئله حادث یا قدیم بودن عالم مبحث قدیمی است که از قرنها پیش تاکنون فیلسوفان و متکلمان در مورد آن اختلاف نظر داشته اند.

[ویکی فقه] حدوث و قدم (ابهام زدایی). حدوث و قدم ممکن است اشاره به معانی ذیل باشد: • برهان حدوث و قدم، برهانی کلامی بر وجود خداوند ، مبتنی بر فرض آغازی زمانی برای آفرینش جهان• حدوث و قدم ذاتی، سبوق بودن ذاتی وجود شیء به وجود غیر خودش و محتاج بودن شیء در وجودش به غیر خودش• حدوث و قدم فلسفی، از اصطلاحات و مسائل فلسفه و کلام اسلامی• حدوث و قدم کلامی، از مباحث کلامی درباره چگونگی خلقت عالم• حدوث و قدم نفس، مساله حادث و یا قدیم بودن نفوس انسانی
...

دانشنامه آزاد فارسی

حُدوث و قِدَم (در کلام)
حدوث در لغت به معنای «تازگی» و «نو پیدا شدن چیزی» و قِدَم به معنای «دیرینگی» است. متکلمان، آنچه را که به حدوث منسوب است «حادث» و آنچه را که به قِدَم منسوب است «قدیم» نامیده اند. آنان وقتی سخن از حدوث و قدم به میان می آورند، حدوث و قدم زمانی را مراد می کنند (← حادث_و_قدیم). در نظر آنان، «حادث» پیش از زمانِ پیدایش خود وجودی ندارد، و به عبارت دیگر، آغاز زمانی دارد، درحالی که برای قدیم آغازی فرض نمی شود، یعنی همیشه بوده و هیچ گاه نبوده است که نبوده. در این مقاله نیز مراد از حدوث و قدم، حدوث و قدم زمانی است و نه ذاتی. سابقۀ این بحث به فلسفۀ یونانی می رسد. افلاطون به آفرینش جهان از مادۀ قدیم موجود باور داشت و ارسطو به قدمت جهان. به گفتۀ ارسطو، هیچ چیز از عدم، به معنی مطلق آن پدید نمی آید. با مراجعه به قرآن درمی یابیم که از سویی به آفرینش جهان از عدم اشاره می شود (طور، ۳۴ و ۳۵) و از سوی دیگر، در برخی آیات از آفرینش جهان از چیزی از پیش موجود یاد شده است (فصّلت، ۱۰)؛ و برای بیان این منظورها، به ترتیب الفاظ «بدیع» و «خلق» به کار رفته است. معتزله تحت تأثیر افلاطون و ارسطو، از سویی آموزۀ ارسطویی ازلیّت جهان را قبول نداشتند و از سوی دیگر، دیدگاهشان با آفرینش جهان از هیچ یا عدم مخالفت داشت. پس با توجه به این که در قرآن نکته ای دالّ بر مخالفت با قدیمِ بودن جهان نبود، نظریه افلاطون در این باره را پذیرفتند و با اختیار روش التقاط فلسفی به شیوۀ متکلمان، هیولای قدیمِ از پیش موجودِ افلاطونی را به همان معنای هیولایِ قدیمِ زیربناییِ ارسطویی در نظر گرفتند. از سوی دیگر، آموزۀ اشعری بر واجب الوجود بودنِ خداوند به عنوان اصل غاییِ عالم قرار داشت و وجود خداوند را عین ذات او می دانست. پس در اثبات وجود خداوند، به مسئلۀ حدوث عالم استناد می کرد. به نظر اشاعره، از آن جا که عالَم حادث است و هر شیء حادثی ناگزیر باید علتی داشته باشد، لازم می آید که بر عالَم نیز علتی بیابیم، و به دلیل آن که هیچ امر حادثی نمی تواند علت عالَم باشد، پس علت یادشده جز «خدا» نیست. پیشینۀ بحث از حدوث و قِدَم عالَم نزد شیعه را تا ربع آخر قرن ۱ق و جریان مناظراتِ ائمه اطهار (ع) با زنادقه و دیگر پیروان مکتب های فکری متعارض می توان پی گرفت. شرح مفصل این مناظرات در کتب اربعه و به ویژه در اصول کافی شیخ کلینی آمده است؛ ازجملۀ این مناظرات باید به محاجّۀ امام ششم (ع) با ابن ابی العوجاء اشاره کرد که امام در آن به اثباتِ قدیم بودن صانع و حادث بودن عالَم پرداخته است. پی گیریِ مباحث طرح شده از جانبِ ائمه اطهار (ع) توسط شاگردان ایشان مانند هِشام بن حَکَم و افرادی از خاندان نوبختی که گویا کتاب هایی نیز در این باره نگاشته بودند، سرانجام استدلال های کلامی در این باره را نتیجه داد. متونِ بازماندۀ شیعی از قرن ۴ق نشان می دهند که بخشِ اصلی این دستاوردهایِ کلامی، محصول احتجاجاتِ شیعیان با مکتب های معتزلی و اشعری بوده است و حتی محدث بزرگی مانند شیخ صدوق ( ـ۳۸۱ق) نیز در کتاب التوحید خود تحت تأثیرِ استدلال های ایشان بوده است. وی به عنوان استاد شیخ مفید ( ـ۴۱۳ق)، نظریۀ قدمت اشیاء و اجسام را رد کرده و برای اثبات قدیم بودن خداوند از استدلال های چندی بهره می گیرد؛ ازجمله آن که حادث بودن خداوند، مستلزم پدیدار شدن رشتۀ بی آغازی از حادث ها می باشد که امری است محال. او هنگام رد وجود دو صانع برای عالَم نیز دیگربار از لزوم حادث نبودن خداوند، سخن گفته است. استدلال دیگر او در اثباتِ قدیم بودن خداوند، بر اثباتِ حادث بودن اجسام و قدیم نبودنِ آن ها تکیه دارد که در ضمن آن آورده است که وجود نظم و هماهنگی و وابستگی متقابلِ موجود در پیچیدگیِ عالَم نیز لزوم وجود صانع و مدبر آن را آشکار می سازد. در نظر شیخ صدوق، جهان از اجسام و عرض های زمانی آن ها ساخته شده است، و این، همان مسئله ای است که شیخ مفید از آن اعراض می نماید؛ چه، در نظر او جهان از اتم ها (اجزای لایَتَجَزّا) و اَعراض آن ها ساخته شده که به یکدیگر پیوسته و اجسام را تشکیل داده اند. شیخ مفید در اوائل المقالات از مسئلۀ تجدید آفرینش جهان و اجسام در هر آن توسطِ خدا به صورتی پیوسته بحث می کند. او در این باره بر نهجِ معتزلۀ بغداد می رود و «معدوم» را «چیزی» می داند که ماهیت فردیِ آن نفی شده و صفت «موجود» بر آن صدق نمی کند. با ظهور خواجه نصیرالدین طوسی ( ـ۶۷۲ق) کلامِ شیعی به مرحلۀ تازه ای از حیاتِ خود وارد شد. او با تقسیم وجود به واجب و ممکن، چنین استدلال می کند که ممکنات برای هستی یافتن به «واجب» وابسته اند، و وجود واجب به اعتبار غیر نیست و به همین دلیل نمی توان آن را عدمی خواند؛ از این جا نتیجه می گیریم که «واجب» را به این اعتبار می توان باقی و ازلی و ابدی و سرمدی خواند و از آن جا که سببِ وجود موجودات است، آن را «صانع» و «خالق» و «باری» می توان نامید. شاگرد برجستۀ او، علّامۀ حِلّی (م ۷۲۶ق) در ایضاح المقاصد در شرح حکمة العین دبیران کاتبی قزوینی، وجودِ ماده و مدت قدیم را پیش از حدوث ممکن باطل شمرد. از مجموع این آرا برمی آید که متکلمان مسلمان، اعم از سنی و شیعه، بر حدوثِ عالَم اصرار و تأکید داشته اند. استدلال های آن ها در این باره را در هشت برهان زیر می توان خلاصه کرد: ۱. برهان از طریق فسادپذیری عالَم؛ ۲. برهان از طریق تمثیل: در این برهان که شهرستانی در نهایةالاقدام آن را از ابوالحسن نامی نقل کرده است، از طریقِ قیاسی تمثیلی، با اثباتِ یک حادث جزئی، حدوث کل عالم نتیجه گیری شود. ۳. برهان از طریق ابطالِ قِدَم عالم؛ ۴. برهان از طریق اثبات حدوث اَعراض؛ ۵. برهان از طریق محال بودنِ تسلسل؛ ۶. برهان از طریقِ تخصیص: این برهان که شکل مکمل برهان های چهار و پنج بوده است، بیشتر برای فاعل مختار شمردن خداوند به عنوان «مخُصّص» جهان به کار می رفته است. ۷. برهان از طریق ترجیح هستی بر نیستی. ۸. برهان از طریق جاودانی بودنِ نفوس. گفتنی است که با مراجعه به آثار متکلمان مسلمان درمی یابیم که برخی از آن ها از دو یا چند برهانِ ذکر شده بهره گرفته اند و عده ای هم برهان ترکیبی از دو یا چند برهان از برهان های مذکور به دست داده اند. دامنۀ بحثِ «حدوث و قِدَم» به مباحث هستی شناختی منحصر نمانده است و در مباحث مربوط به خلق قرآن نیز به تفصیل از آن بحث شده است. نیز ← خلق_قرآن

پیشنهاد کاربران

" شدشش و بودشش":حدوثانیّت . قدمانیّت.
شدششیت و بودششیّت.
شدششانیّت و بودششانیّت.
شدششانیّتمندانانه. بودششانیتمندانه
گی. گرا . گروی. گرایی مند. مندی و مانند آن.
حدوث:" شدن ".
قدم:" بودن ".
" شدن و بودن ":حدوث و قدم.
" شدش وبودش ":حدوثاً و قدماً.
" شُدشِیّت و بُودشِیّت ":حدوثیّت و قدمیّت.
بحث فلسفی حدوث و قِدم مربوط به خدا، جهان و موجودات درون آن میباشد و سوال اصلی فلاسفه در این زمینه این بوده و میباشد که آیا این جهان و موجودات درون آن در یک لحظه ی زمانی خاص و ویژه آفریده شده اند یا اینکه قدیمی اند، یعنی همیشه بوده و هستند و خواهند بود؟ از دیر باز تاکنون یک پاسخ واحد، حقیقی و روشن، عام و جهان شمول به این سوال ارائه نگردیده است، چه از طرف فلاسفه ایده آلیست و چه از طرف حکیمان دینی. حتا فلاسفه ی به اصطلاح آزاد اندیش و حکیمان و منجمله متکلمین دینی و الاهی دانان یا خداشناسان وابسته به معارف وحیانی و حدیثی و روائی دینی، تاکنون نتوانسته اند بین دو نوع خدای زیر فرق و تمیز قائل شوند چه رسد به فهم و درک حدوث و قدم، حادث و قدیم :
...
[مشاهده متن کامل]

الف - خدای حقیقی و واقعی یعنی اول، وسط، آخر، درون و بیرون همه چیز و همه کس یا بطور عام تر یعنی ظاهر و باطن این واقعیت و طبیعت و یا بطور کلی تر یعنی محیط و محتوای هرکدام از گیتی ها یا کیهان ها و یا جهان های متناهی و مساوی و موازی و بیشمار. غیر از این نوع خدا هیچ موجود و هیچ چیز دیگری نه وجود دارد و نه میتواند وجود داشته باشد. موجود بودن یا وجود داشتن این نوع خدا از طرف انسان هیچگاه به هیچگونه اثبات نیازی نداشته، ندارد و نخواهد داشت بلکه خود انسان نیازمند شناخت این نوع خدا در اعصار گذشته و حال و آینده بوده و هست و خواهد بود.
ب - خدای لفظی، کلمه ای، واژه ای، مفهومی و ایده ای با نام های گوناگون در زبان های مختلف بشری که فقط در زبان و خط و فهم و عقل ناقص و محدود انسانی از موجودیت برخوردار ست و در خارج از آنها هیچگونه مصداق و مثال بیرونی ندارد و درست به همین دلیل کلیه ی سعی و کوشش های برهانی و استدلالی انسان در اثبات وجود این نوع خدا در اعصار گذشته و حال و آینده همیشه با شکست مواجه بوده و هست و خواهد بود.
از امروز به بعد و بسوی آینده اگر فلاسفه آزاد اندیش و حکیمان و متکلمین و عارفان و خود شناسان و خدا شناسان خواستند و مایل بودند، میتوانند خدای نوع اول را علمی و یا خدا از دیدگاه علمی بنامند و خدای نوع دوم را اسطوره ای، افسانه ای، حماسی، ایلیاتی، طایفه ای، قبیله ای، قومی، ملی، آئینی، دینی، مذهبی، فرقه ای، ایدئولوژیکی، الاهیاتی، کلامی، فلسفی، عرفانی و آتئیستی. مشروط بر اینکه دوستدار قدرت و علم و حکمت و هنر و صنع و کار و کلام و زبان و خط و خال و وجود و ماهیت و ذات مطلق و بیکران و بینهایت و بی آغاز و بی پایان وی باشند و نه طرفدار پَر و پا قرص حفظ آئین و دین و امیال اقتدار و اسارت طلبانه و جانبازی و فداکاری در ره یا راه یا طرُق شرایع آنها .
نتیجه کلی : خدای حقیقی و واقعی در قدم اول یا در مراحل اولیه ی پروسه یا روند آفرینش محیط و محتوای جهان های بیشمار و موجودات زنده نباتی و حیوانی و انسانی و غیر زنده درون آنها را به کمک قوای ادارکی فهم و عقل بیکران خویش بصورت موجودات فکری - خیالی - صِوَری آفریده است و تصویر هر کدام از آنها را بین دو حد؛ یکی نهایت نقصان و امکان اخس و دیگری نهایت کمال و امکان اشرف در خاطره مطلق و بیکران خویش طوری ثبت و ضبط نموده که هرگز در آنها کوچکترین خلل و لرزشی ایجاد نخواهد شود و سپس با ابلاغ امر آفرینش برق آسا یا خلق الساعه بر پهنه وجود و ماهیت و ذات مطلق و بیکران خویش ( نه بر پهنه ظلمت و عدم یا نیستی ) آن موجودات فکری - خیالی - تصویری را در نهایت کمال ایده آل خوبی و زیبایی به فعلیت رسانده و بهرکدام جاودانگی اهداء نموده و آنهم از ابعاد فراوان و بیکران خود و در بطن خود و نه از چیز دیگری و نه در خارج یا بیرون از خویش. بهر حال شاید مفید باشد بدانیم که خدای حقیقی و واقعی برای ایجاد طرح مطلق آفرینش و تعیین قوانین جاودانه و آئین نامه های اجرایی ثابت و پایدار و تغییر ناپذیر آن، قبل از لحظه ی ابلاغ امر آفرینش بسوی گذشته ی بی آغاز ، بی نهایت زمان و بیزمانی در اختیار داشته است و نه اینکه در طی یک خواب شبانه ی بهاری، پائیزی، تابستانی و یا زمستانی انسانی و در زیر لحاف کرسی ، رویای آفرینش بر سر و دلش بی کرانش رخنه یا خطور کرده بوده باشد و فردای آن شب عده ای یا فوجی از ملائک یا فرشتگان را احضار و دعوت نموده باشد که بیایند و ببینند و شاهد باشند که حضرت آقا یا سرور دنیا چگونه آن آدم نکره و بد قواره ملقب به ابوالبشر را بسان خود خواهد آفرید.
نتیجه ی کلی : از دیدگاه فردی من، آفریدگار کائنات و خود کائنات ؛ خالق و مخلوقات ؛ واجب الوجود و ممکن الموجودات یا موجودات ممکنه ؛ علت کل و معلول کل یکی اند و نه دو تا. در محتوای هرکدام از گیتی ها یا کیهان ها و یا جهان ها، عالم غیب و امر و ملکوت در باطن عالم شهود و خلق و ملک وجود دارد و نه در ورای آن و این عالم شهود و خلق و ملک، خود یکی از عوالم یا دنیا های هفتگانه به شکل آسمان ها و زمین های هفتگانه و هرآنچه که بین آنهاست، می باشد.

بوده وشده: حدوث و قدم.
حدوث:شده.
قدم:بوده.
از آغاز بوده:از قدیم بوده.
سپس شده:حادث شده.
پدیداری و دیرینگی
حادث یعنی حادث شده از اول نبوده به بعد حادث شده اما قدیم برعکس است نمی توان زمانی را فرض کرد که نبوده و بعدا حادث شده بلکه از اول بوده و حادث شدن در آن اتفاق نیفتاده است.
تازگی و دیرینگی

بپرس