حدم

لغت نامه دهخدا

حدم. [ ح َ دَ / ح َ ] ( ع مص ) گرم کردن. ( تاج المصادر بیهقی ). سوختن آتش. || گرمی سخت. حدم نار؛ سختی احراق آتش و گرمی آن. ( منتهی الارب ). سختی گرمای خورشید. ( معجم البلدان ). و برای مقایسه این کلمه با حمد و مدح و ارتباط این ریشه ها که مقلوب یکدیگرند به نشوء اللغة العربیة صص 129- 130 رجوع شود.

فرهنگ فارسی

گرم کردن سوختن آتش

پیشنهاد کاربران

بپرس