حجیر

لغت نامه دهخدا

حجیر. [ ح َ ] ( ع ص ) بسیار سنگ ناک. حجیرة. ( ناظم الاطباء ).

حجیر. [ ح ُ ج َ ] ( اِخ ) ( بنو... ) رجوع به بنوحجیر شود.

حجیر. [ ح َ ] ( اِخ ) از قرای غوطه به دمشق و قبرمدرک بن زیادة صحابی در آنجا است. ( معجم البلدان ).

حجیر. [ ح ُ ج َ ] ( اِخ )ابن ابی أهاب بن عَزیز تمیمی حلیف بنی نوفل بن عبد مناف. ابن ابی حاتم و ابن حبان گویند: صحابی است. فاکهی در کتاب «مکة» از طریق عبداﷲبن حثیم از پدرش از حجیربن ابی اهاب روایتی دارد که از نظر تاریخ تشریع صلاة دارای اهمیت است ، حجیر گفت : زیدبن عمربن نفیل را نزدیک صنمی که «بوابة» نام داشت دیدم رو بروی آفتاب ایستاده ، و چون زوال گرفت روی بکعبة کرد و یک رکعت و دوسجده گزارد و گفت : این قبله ابراهیم است تا زنده هستم آن را رها نخواهم کرد. ابوعمرو گوید: کنیز او ماریة از وی روایت دارد. و او برادر ام یحیی است که عقبةبن حارث نوفل او را بزنی گرفت. رجوع به الاصابة ج 1 ص 330 قسم اول و نیز امتاع الاسماع ج 1 صص 175-176 شود.

حجیر. [ ح ُ ج َ ] ( اِخ ) ابن ابی حجیر هذلی یا حنفی ، و او را حُجر نیز گویند. طبرانی از طریق عکرمةبن عمار از محشی پسر حجیر از پدرش حجیر نقل کند که حدیثی از پیغمبر در حجةالوداع شنیدم. ابن مندة نیز آنرا آورده و عبدان گوید: حجر پدر محشی است و آنرا بی تصغیر ( مکبر ) آورده است. ابوموسی او را بر ابن مندة استدراک کرده است ، ولیکن این استدراک بیجا است چه او وی را ذکر کرده و حدیثش را نیز نقل کرده است. ( الاصابة ج 1 قسم 1 ص 331 ).

حجیر. [ ح ُ ج َ ] ( اِخ ) ابن بیان. بارودی و ابوعمر او را در عداد صحابة یاد کردند.تقی بن مخلد حدیث او را از طریق داودبن ابی هند در مسند خویش استخراج نمود که پیغمبر آیه «الذین یبخلون...» را با باء قرائت کرد. ابوعمرو گوید: او در عداد اهل عراق است و ابوقزعة از وی روایت دارد. ابن مندة گوید: برخی او را یاد کرده اند اما صحیح نیست [ ظ. حدیث او را ]. ابن ابی حاتم گوید: او از وفیض روایت دارد و پسرش ابوقزعة سویدبن حجیر از وی روایت دارد. پس معلوم میشود که او ذهلی است. زیرا که ابوقزعة از تابعین و ذهلی و ثقة میباشد. ( الاصابة ج 1 قسم 1 ص 331 ).

حجیر. [ ح ُ ج َ ] ( اِخ ) ابن ربیع عدوی. وی از عمربن خطاب روایت کند. عبدالرحمان از هلال بن حق نقل کرد که گفت : کان حجیربن الربیع یصلی حتی مایأتی فراشه الا زحفاً و مایعدونه من اعبدهم. ( صفةالصفوه ج 3 ص 126 ).بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

ابن سوئ ه جد حابر بن سمره است

پیشنهاد کاربران

بپرس