حجول

لغت نامه دهخدا

حجول. [ ح َ ] ( ع ص ) دور. بعید. ( منتهی الارب ).

حجول. [ ح ُ ] ( ع مص ) فروشدن چشم بمغاک. ( از منتهی الارب ). گود افتادن چشم.

حجول. [ ح ُ ] ( ع اِ ) ج ِ حجل. ( منتهی الارب ).

پیشنهاد کاربران

در ادامه مطلبی که عرض کردم این که ، ساخته ی مذکور را خانم های شوشتری زینت پای خود می کردند وبه آن میل پا می گفتند ، که در واقع همان خلخال عربی است . باز هم اگر مطالب بیشتری یافتم به این توضیحات خواهم افزود .
بر اساس گویش شوشتری در گذشته ی نه چندان دور ، به گونه ای از زیور آلات طلای مورد استفاده بانوان خانواده های مرفه گفته می شده که به صورت النگوی بسیار قطور ساخته می شده

بپرس