حجه الدین

لغت نامه دهخدا

( حجةالدین ) حجةالدین. [ ح ُج ْ ج َ تُدْ دی ] ( اِخ ) ابوجعفر یا ابوعبداﷲ محمدبن ابی محمدبن ظفر صقلی مکی موصوف به حجةالدین و معروف به ابن ظفر نحوی لغوی از فضلای ادبا که در شهر صقلیه متولد و در مکه نشو و نما کرده و مسافرتها نموده. او راست : 1- الاستنباط المعنوی. 2- الاشتراک اللغوی. 3- انباء نجباء الابناء. 4- حاشیه درةالغواص حریری. 5- خیرالبشر بخیر البشر. 6- سلوان المطاع فی عدوان الاتباع. 7- شرح صغیر مقامات حریری. 8- شرح کبیر مقامات حریری. 9- الینبوع در تفسیر قرآن مجید. وی در سال 565 هَ. ق. در شصت و هشت سالگی در شهر حماة درگذشت. ( ابن خلکان ج 2 ص 101 ) ( معجم الادباء ج 19 ص 48 ) ( معجم المطبوعات ص 949 ) ( ریحانة الادب ).

حجةالدین. [ ح ُج ْ ج َ تُدْ دی ] ( اِخ ) نحوی. عیسی بن معلابن سلمة رقی ادیب. متوفی 650 یا بگفته یاقوت 605 هَ. ق. او راست «تبیین الغموض فی علم العروض » و «دیوان شعر» و «المعونة» در نحو. ( هدیة العارفین ج 1 ص 809 ).

حجةالدین. [ ح ُج ْ ج َ تُدْ دی ] ( اِخ ) رجوع به حجةالدین ( ردیف ح ج ت ) شود.

فرهنگ فارسی

اوراست تبیین الغموض فی علم العروض و دیوان شعر و المعونه در نحو

پیشنهاد کاربران

بپرس