حجرالکلب. [ ح َ ج َ رُل ْ ک َ ] ( ع اِ مرکب ) صاحب تحفه گوید، سنگی است که چون بطرف سگ اندازند بدندان گیرد و دور افکند، در عداوت مؤثر دانسته اند، چون در آب یا شراب اندازند و از آن بنوشند. و حضور او درمجلس باعث عربده اهل مجلس و گذاشتن او در برج کبوتر باعث گریختن کبوتران است. و در اختیارات بدیعی آمده است : شریف گوید در خواص : و این مجرب است نوعی از سگ هست که چون سنگ به وی اندازند بدهنش گیرد و نگهدارد. ( آن سنگ ) در دشمنی عمل عجیب میکند چون خواهد به اسم آن کس هفت سنگ برگیرد و یک یک به آن سگ می اندازد و بعد از آن دو سنگ از آن برگیرد و در آب اندازد و از آن آب بخورد و آنکس دهد، در دشمنی چیز عجیب مشاهده میکند. و گویند اگر در برج کبوتر اندازند مجموع بگریزند و اگر در شراب اندازند جماعتی که از آن بیاشامند جنگ و عربده و بدمستی در میان ایشان پیدا شود - انتهی. و حمداﷲ مستوفی در نزهة القلوب آورده است : سنگی است که بر سگ زنند و سگ بدهان گیرد، چون بیندازد و آن سنگ را در شراب افکنند هرکه از او بخورد معربد شود. و در تذکره ضریر انطاکی آمده است : هوالذی اذا طرح للکلب امسکه بفیه او عضه و قد تواتر انه یورث التباغض و الفرقة اذا وضع فی مکان ، و اشد مایکون اذا جعل فی الشراب - انتهی. و ابن البیطار در مفردات گوید: ( قال ) الشریف هذا الحجر ذکره اصحاب کتب الخواص و قد جربه فی فعله کثیر من الناس فصح له و ذلک انه یوجد فی الکلاب صنف اذا رمی بالاحجار و ثب علیها و عضها و امسکها بفیه و للسحرة فی هذا الحجر سر عجیب فی التباغض و هو انه تؤخذ حجاره سبعة باسم من یراد تباغضهما و یقصد بها الی الکلب فیرمی بها واحداً واحداً و یؤخذ من تلک الاحجار اثنان و یرمیان فی الماء الذی یرید منه ان یشربوا فانه یقضی عجبا فی التباغض و قد فعل هذا غیرمرة فصح و ( قال ) غیره و اذا طرح هذا فی برج حمام طرد منه ما کان قد اجتمع فیه منها و ان طرح فی شراب وقع الشربین کل من شربه و تبع ذلک الضجة و العربدة.
فرهنگ فارسی
سنگیست که چون بطرف سگ اندازند بدندان گیرد و دور افکند و در عداوت موثر دانسته اند