حجازی

/hejAzi/

معنی انگلیسی:
of hejaz

لغت نامه دهخدا

حجازی. [ ح ِ ] ( ص نسبی ) منسوب به حجاز. مؤنث : حجازیة.
- آهنگ حجازی . رجوع به ماده قبل شود :
نمیداند که آهنگ حجازی
فروماند ز بانگ طبل غازی.
سعدی.
- رطل حجازی ؛ در مقابل رطل مصری. رجوع به احکام الحسبة ص 80 شود.
- قفیز حجازی ؛ کیلی مخصوص است. رجوع به النقود العربیة ص 40 شود.

حجازی. [ ح ِ ] ( اِخ ) اسماعیل بن عبدالحق حجازی. یکی از ادباء و شعرای معروف قرن 11هجری است و در سال 1001 هَ. ق. درگذشته. ( قاموس الاعلام ترکی ).

حجازی. [ ح ِ ] ( اِخ ) عبدالحق بن محمد الحجازی. یکی از شعرا و ادبای قرن 11 هجری است که در سنه 1020 هَ. ق. درگذشته است. ( قاموس الاعلام ترکی ).

فرهنگ فارسی

(صفت ) منسوب به حجاز. ۱ - ساخت. حجاز متعلق به حجاز . ۲ - از مردم حجاز اهل حجاز . ۳ - دوازدهمین دوز از ادوار ملایم موسیقی قدیم .
عبدالحق بن محمد الحجازی یکی از شعرای و ادبای قرن یازدهم

فرهنگ عمید

۱. از مردم حجاز.
۲. مربوط به حجاز.
۳. (اسم ) (موسیقی ) [قدیمی] = حجاز: نمی داند که آهنگ حجازی / فروماند ز بانگ طبل غازی (سعدی: ۱۷۹ ).

پیشنهاد کاربران

حجازی یکی از نامهای پیامبر اکرم و سر زمین حجاز در عربستان سعودی می باشد

بپرس