حجاره الجو

لغت نامه دهخدا

( حجارةالجو ) حجارةالجو. [ ح ِ رَ تُل ْ ج َوو ] ( ع اِ مرکب ) حجر بقرانی یا بقران و حجر سماوی. سنگها که از هوا بزمین افتد کوچک و بزرگ و آن توده های کانی است که از جوّ بر سطح زمین سقوط کند و چون در هوا باشد روشن و فروزان بود و آنها انقاض و شکسته های ستارگان باشند و چون بزمین نزدیک باشند زمین آنها را بخود جذب کند و اصطکاک آنها با هوا سبب ایجاد حرارت شود و در جوّ روشن و فروزان نمایند و بعض این سنگها بغایت عظیم باشند. ابوریحان بیرونی در کتاب الجماهر فی معرفة الجواهر چ حیدرآباد دکن ص 269 نام معدنی را میبرد بنام البقران و محشی فاضل آن دکتر سالم الکرنکوی الالمانی مصحح دائرة المعارف العثمانیة در ذیل آن کلمه بنقل از همدانی گوید: هوالسماوی. وشیخ الربوة شمس الدین ابوعبداﷲبن محمد ابی طالب الانصاری در کتاب نخبةالدهر چ لیپزیک ص 79 در ذیل الفصل الثانی فی ذکر الاحجار و الاشیاء الممتازه من التراب بوصف معدنی و ذکر کیفیة تولیدها، آرد: و حجارة الجوالمتولدة فیه بواسطة السحاب و هن کالصواعق المسجدة - انتهی. و صاحب نخبةالدهر گوید: و من قسم الکبریت حجر الصرف... و حجر الغرة... و حجارة الجو المتولدة فیه بواسطة سحاب و هن کالصواعق المجسدة. رجوع به کائنات جو، و احجار ساقطه ، و صاعقه شود.

فرهنگ فارسی

سنگها که از هوا بزمین افتد کوچک و بزرگ

پیشنهاد کاربران

بپرس