[ویکی فقه] حجاب، اصطلاحی در عرفان اسلامی به معنای آنچه مانع یا واسطه آشکار شدن خدا بر غیر اوست.
حجاب در لغت به معنای سِتر است؛ از این رو، هر چه سبب شود شیئی از شیء دیگر پوشیده و پنهان گردد، حجاب نامیده می شود. همچنین حجاب به معنای مانع و حائل میان بیننده و شیء مرئی است. علاوه بر این، در معنایی عام هرگونه مانعِ میان دو چیز را حجاب نامیده اند.
معنای حجاب در عرفان اسلامی
در عرفان اسلامی، حجاب به معانی متناظر با معنای لغوی آن (سِتر و پرده) به کار رفته است. صورتها و تعینات موجودات یا صورتهایی که خدا به واسطه آن ها بر بنده خود آشکار می شود، حجاب و ستر او هستند. در بیانی فنی تر، حجاب به معنای انطباع صور کَوْنی (مادّی و دنیوی) در قلب است به گونه ای که تمام آن را فرا گیرد و امکان تجلی حقایق در قلب وجود نداشته باشد و در حقیقت هر آنچه سالک را از حق باز دارد، حجاب است. بر این پایه، علوم و معارف یا کشف و شهود سالک و نیز هستی او همه حجاب اند. معنای اصطلاح حجاب و مرادفهای آن، در نسبت با سه رکن اساسی آموزه های عرفانی (یعنی ذات حق، عالَم و انسان)، روشن می شود. اگرچه خدا بالنسبه به خویش از هرگونه حجابی مبراست، در نسبت انسان با خدا مراتب متعددی از حجاب و پوشیدگی وجود دارد که با مراتب سلوکی ارتباط وثیقی دارند. از سوی دیگر، معنای عالم نیز پیوند نزدیکی با معنای حجاب دارد.
تعریف مکاشفه
مکاشفه آگاهی به غیب و ماورای حجاب است، اما این بدان معنا نیست که هر چیزی به مدد مکاشفه قابل درک و شناخت است، زیرا حق تعالی از حیث حقیقت و هویت غیبیِ اطلاقی و بدون تعین خویش در حجاب عزت خود است. به گفته ابن عربی، حجاب عزت همان حیرتی است که مانع از شناخت حقیقت ذات حق است. به گفته شعرانی، مراد ابن عربی از حجاب عزت یا حجاب عظمت، احاطه نداشتن بر حق تعالی است. کبریا (عظمت) نیز در حدیث قدسیِ «کبریا ردای من است»، حجابی است که مانع از شناخت ذات خداست.
تجلی خداوند بر موجودات
...
حجاب در لغت به معنای سِتر است؛ از این رو، هر چه سبب شود شیئی از شیء دیگر پوشیده و پنهان گردد، حجاب نامیده می شود. همچنین حجاب به معنای مانع و حائل میان بیننده و شیء مرئی است. علاوه بر این، در معنایی عام هرگونه مانعِ میان دو چیز را حجاب نامیده اند.
معنای حجاب در عرفان اسلامی
در عرفان اسلامی، حجاب به معانی متناظر با معنای لغوی آن (سِتر و پرده) به کار رفته است. صورتها و تعینات موجودات یا صورتهایی که خدا به واسطه آن ها بر بنده خود آشکار می شود، حجاب و ستر او هستند. در بیانی فنی تر، حجاب به معنای انطباع صور کَوْنی (مادّی و دنیوی) در قلب است به گونه ای که تمام آن را فرا گیرد و امکان تجلی حقایق در قلب وجود نداشته باشد و در حقیقت هر آنچه سالک را از حق باز دارد، حجاب است. بر این پایه، علوم و معارف یا کشف و شهود سالک و نیز هستی او همه حجاب اند. معنای اصطلاح حجاب و مرادفهای آن، در نسبت با سه رکن اساسی آموزه های عرفانی (یعنی ذات حق، عالَم و انسان)، روشن می شود. اگرچه خدا بالنسبه به خویش از هرگونه حجابی مبراست، در نسبت انسان با خدا مراتب متعددی از حجاب و پوشیدگی وجود دارد که با مراتب سلوکی ارتباط وثیقی دارند. از سوی دیگر، معنای عالم نیز پیوند نزدیکی با معنای حجاب دارد.
تعریف مکاشفه
مکاشفه آگاهی به غیب و ماورای حجاب است، اما این بدان معنا نیست که هر چیزی به مدد مکاشفه قابل درک و شناخت است، زیرا حق تعالی از حیث حقیقت و هویت غیبیِ اطلاقی و بدون تعین خویش در حجاب عزت خود است. به گفته ابن عربی، حجاب عزت همان حیرتی است که مانع از شناخت حقیقت ذات حق است. به گفته شعرانی، مراد ابن عربی از حجاب عزت یا حجاب عظمت، احاطه نداشتن بر حق تعالی است. کبریا (عظمت) نیز در حدیث قدسیِ «کبریا ردای من است»، حجابی است که مانع از شناخت ذات خداست.
تجلی خداوند بر موجودات
...
wikifeqh: حجاب_در_عرفان