حتو. [ ح َت ْوْ ] ( ع مص ) سخت دویدن. ( منتهی الارب ). نیک دویدن. ( تاج المصادر بیهقی ). || ریشه چادر را اندرون کرده دوختن. ( منتهی الارب ). فانور دیدن ریشه گلیم. ( تاج المصادر بیهقی ).