حتنان. [ ح َ ] ( ع اِ ) حتنال. گزیر. چاره. بُد: ما له عنه حتنان ؛ ای بد. ( منتهی الارب ). او را گزیری نیست.حتنان. [ ح َ ] ( ع اِ ) تثنیه حتن : هما حتنان ؛ برابرند در تیراندازی و جز آن.