حبیقه

لغت نامه دهخدا

( حبیقة ) حبیقة. [ ح ُ ب َ ق َ ] ( ع اِ ) حشیشةالرمل. حشیشةالزجاج. الکسینی. حبقاله. رجوع به حبقالة شود.

حبیقة. [ ح َ ق َ ] ( اِخ ) بطرس یکی از ارامنه لبنان است. او راست : نبذة فی فن التکوین المعروف به تصویر الیدجوینه. لبنان 1901 م. ص 54.

حبیقة. [ ح َ ق َ ] ( اِخ )نجیب. از مارونیان لبنان است. ولادت ( 1869م. ) وفات ( 1906م. ) در شویر به لبنان متولد گردید و در دانشکده ٔآباء یسوعی در بیروت تحصیل کرد و سرآمد اقران شد و سپس به تدریس علم بیان عرب و فرانسه در همان دانشکده پرداخت و سپس در مدرسه «الحکمة» مارونیان و مدرسه ٔعثمانیة شیخ احمد عباس ازهری تدریس کرد. و به سال 1903م. شروع به انتشار روزنامه «المصباح » کرد و علاقه خاصی به نمایش داشت و در آن رساله ها نوشت و نمایشنامه ها ترجمه و تألیف کرد و همه شهرت بسزا یافت. او راست : «درجات الانشاء» چ مطبعه یسوعیین بیروت 1899م.و چ دوم 1909م. ( تاریخ الصحافة العربیة ج 2 ص 177 ).

حبیقة. [ ح َ ق َ ] ( اِخ ) ( یوسف... ) کشیش راهب مارونی لبنانی. او راست : الدوائر السریانیة در 2 جزء به چاپخانه اللبنانیة به سال 1902م. چاپ شده است. ( معجم المطبوعات ).

پیشنهاد کاربران

بپرس