حبیس. [ ح َ ] ( ع اِ ) طعامی است که از روغن داغ کرده و شکر و نان کنندو به فارسی چنگال گویند. غلیظ و دیرهضم و کثیرالغذاء و مسدد و مسمّن است. و مصلح آن سرکه و عسل باشد.
حبیس. [ ح َ ] ( اِخ ) موضعی به رقه است. و قبور عده ای از شهداء صفین در آنجاست. راعی گوید :
فلاتصرمی حبل الدهیم جریرة
بترک موالیها الادانین ضیعاً
یسوقّها ترعیة ذوعبائة
بما بین نقب فالحبیس فأفرعا.
( معجم البلدان ) ( قاموس الاعلام ترکی ).
و ذات حبیس ، موضعی به مکه نزدیک جبل اسود است که آن را «اظلم » نیز خوانند. ( معجم البلدان ). و رجوع به ذات حبیس شود.حبیس. [ ح َ ] ( اِخ ) قلعه ای به سواد، از اعمال دمشق است ، و آن را حبیس جلدک گویند. ( معجم البلدان ).