حبیب الله کلکانی

پیشنهاد کاربران

امیر حبیب الله کَلکَانی یا بچه سقا ( ۱۸۹۰–۱۳ اکتبر ۱۹۲۹ ) ، پادشاه افغانستان و رهبر جنبش سقاوی ها بود. وی در سال ۱۹۲۹ میلادی، با شورش علیه حکومت امان الله خان و با خلع امان الله خان به مدت ۹ ماه قدرت را در افغانستان در دست گرفت و امارت افغانستان را بنیان نهاد، اما پس از به قدرت رسیدن نادر خان، با وجود عهد و پیمان مبنی برکشته نشدنشان و مهر نمودن در قرآن، به همراه جمعی از یارانش اعدام شد و این گونه نادر خان لقب غدار را کسب کرد. امیر حبیب الله کلکانی یگانه پادشاه معاصر تاجیک افغانستان بود که تاجیکان را بعد از سه صد سال در راس قدرت سیاسی در کشور آورد.
...
[مشاهده متن کامل]

حبیب الله کلکانی علیه امان الله خان که می خواست فرهنگ مدرن و دموکراسی را ترویج دهد به نام دین شورش کرد و حبیب الله کلکانی پس از به قدرت رسیدن، قانون اساسی وقت افغانستان را لغو کرد و خواستار اعمال قوانین شریعت اسلامی شد.
وی یکی از تاجیکانِ روستای بزرگ کَلَکان در سی کیلومتری شمال کابل در بخش کوهدامن بود. پدر وی حرفه سقایی داشت، از همین جهت است که او را بچه سقا می نامند.
حبیب الله کلکانی، دو بار ازدواج نموده است. اولین ازدواج او، با بی بی سروری سنگری بوده و دومین همسر او، ملکه بی نظیر.
ملا فیض محمد کاتب که کاتب دربار امانی بود و نوشته هایش معتبرترین اسناد در تاریخ نگاری معاصر افغانستان می باشد، دربارهٔ ظهور حبیب الله کلکانی در کتاب خود تحت عنوان تذکرالانقلاب می نوسید: «حبیب الله فردی از فوج پیادهٔ نظام موسوم به قطعه نمونه که جمال پاشا آن را پس از مغلوب شدن به دست قشون انگلیس در عراق عرب، به امید برانگیختن دولت افغان به معاونت دولت ترک، به کابل فرستاد و تشکیل و تعلیم وظایف عسکری داده بود و در محاربات قوم منگل و سمت جنوبی که انفاَ رقم گشت، طریق خدمت دولت پیموده، بعد با همه قشون مذکور که از اعداد قرعه و نظام اجباری بودند، از خدمت سبک دوش شده در قریهٔ کلکان کوهدامن به خانهٔ خود رفت. و چون قدرت بر تهیه مٶنث و مایحتاج معیشت خود و زوجهٔ خویش نداشت و هم انگور و چوب فروشی و غیره امور و شغل مروج و مرسوم دیگر مردم کوهدامن را که به ذریعه آنها تحصیل قوت و امرار معاش می کنند و اغلب به توت خشک امرار حیات کرده، نان گندم کم تر به چشم آرزو می بینند، ناگوار پنداشته، ناچار همت به قطع طریق و سرقت مال و غارت منال مردم گماشت. و عده ای از امثال خودش چون: سید حسین چاریکاری و ملک محسن سراخواجه و غیره که به بیست و چهارتن منتهی شدند، فراهم گردیده به قتل جان و نهب مال مسلمانان پرداختند. و سه سال در در مغارات جبال و نشیب و فراز سهال و تلال ( منطقه ای در پاکستان ) روز ذلت و زحمت به سرقت به شب خوف وو یأس و هراس از عقوبت حکومت به سر برده، در خلال این حال از بسم گرفتار دست حکومت شدن در پیشاور گریخته و به چای فروشی و دزدی پرداخته تا که اعظم نام دزد میدانی رفیقش گرفتار دست پلیس و داخل توقیف خانه انگلیس گردیده از ترس گرفتار شدن خود، از پیشاور به تل و توت تنگی ( از مناطق قبایلی هند ) شده و چند در آن جا روز روز فقر و مسکنت به سرقت جزئیات گذرانیده، بعد از هراس معروف به دزد شدن خویش، راه مراجعت جانب کلکان و کوهدامن پیش گرفت. و از ترس دستگیر شدن، ترک اقامت در خانه و لانه خود گفته با چند تن دزدانی که با او همراز و انباز بودند، شب به جایی و روز به جایی، روز هراس وسواس گذرانیده، از غلبه جوع اقدام به سرقت و اکل مال حرام و ریختن خون ضعفای انام نموده، رفته رفته با علاقه دار ( حاکم ) کوهدامن و کوهستان به دادن حصه از مال مردم یار گردیده، از خوف دستگیر شدن ایمن و مطمئن گشت…»

حبیب الله کلکانی
منابع• https://fa.wikipedia.org/wiki/حبیب‌الله_کلکانی

بپرس