حبک

لغت نامه دهخدا

حبک. [ ح ُ ب ُ ] ( ع اِ ) ج ِ حَبیکَه و حِباک. راهها به کوه. راهها به آسمان. راههای آسمان. ( ترجمان جرجانی ) ( مهذب الاسماء ). راههای ستارگان. || راهها به جامه. || موی مجعد. ( غیاث اللغة ) ( آنندراج ). شکن آب. ( آنندراج ). || شکن زره. || ریگ توده. ( آنندراج ). || ذوالحبک ؛ آسمان. ( غیاث اللغات ).

حبک. [ ح َ ] ( ع مص ) تیز دادن. گوزیدن. || حبک در بیع؛ رد کردن آن. || حبک ثوب ؛ نیکو بافتن جامه را. نیک بافتن. ( تاج المصادر بیهقی ). || بستن. || استوار و نیکو کردن هر چیزی. استوار کردن. ( مهذب الاسماء ) ( تاج المصادر بیهقی ). || گردن زدن. || بریدن.بریدن گردن. رجوع به ذیل قوامیس دزی ج 1 ص 246 شود.

حبک. [ ح ُ ب ُک ک ] ( ع ص ) سخت.

حبک. [ ح َ ب َ ] ( ع اِ ) بیخ انگور. ( آنندراج ).

حبک. [ ح ِ ب َک ک ] ( ع ص ) ناکس و فرومایه.

فرهنگ فارسی

ناکس و فرومایه

فرهنگ معین

(حُ بُ ) [ ع . ] (اِ. ) جِ حبیکه . ۱ - مسیر ستاره ها. ۲ - چین و شکن مو و مانند آن .

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی حُبُکِ: حُسن و زینت - خلقت عادلانه
تکرار در قرآن: ۱(بار)
برای «حُبُک» (بر وزن کتب) جمع «حباک» (بر وزن کتاب)، در لغت معانی بسیاری برای آن گفته شده است، از جمله: راه ها و چین و شکن هایی که بر اثر بادها روی رمل های بیابان، و یا صفحه آب، و یا ابرهای آسمان پیدا می شود. به موهای «مجعد» نیز «حبک» گفته می شود. گاه «حبک» را به معنای زیبایی و زینت تفسیر کرده اند. و همچنین به معنای شکل موزون و مرتب. و ریشه اصلی آن «حَبْک» (بر وزن کبک)، به معنای بستن و محکم کردن است. به نظر می رسد که همه این معانی به یک معنا باز می گردد و آن چین و شکن های زیبایی است که در میان امواج، ابرهای آسمان، رمل های بیابان و موهای سر پیدا می شود. و اما تطبیق این معنا بر آسمان، یا به خاطر اشکال مختلف توده های ستارگان و صورت های فلکی (مجموعه هایی از ستارگان ثابت را که شکل خاصی به خود گرفته، صورت فلکی می نامند) است. یا به خاطر موج های جالبی است که در ابرهای آسمانی پیدا می شود، و گاه به قدری زیبا است که مدت ها چشم های انسان را متوجّه خود می سازد. و یا توده های عظیم کهکشان ها است که همچون پیچ و خم های موهای مجعد، بر صفحه آسمان ظاهر می شود; مخصوصاً عکس های جالبی که دانشمندان به وسیله تلسکوپ ها از این کهکشان ها بر داشته اند، کاملاً موهای مجعد و پیچیده را تداعی می کند.
(بر وزن عنق) مجمع البیان آن را جمع حباک و حبیکه گفته و طرائق (راهها) معنی کرده است یعنی قسم به اسمان که در آم راههاست. واصل آن به معنی بستن و محکم کردن است چنانکه در قاموس آن را قبل از هر معنی آورده است. به معنی خوبی و زینت نیز آمده است. قول مجمع البیان در مورد آیه از همه بهتر به نظر میرسد زیرا در آیات ما قبل صحبت از بادها و ابرهاست که در اسمان روانند و راههای مخصوصی دارند پس به جاست که بعد از ذاریات و جاریات و مقسّمات و حاملات که همه در جوّ آسمان اند گفته شود: سوگند به آسمان که دارای راههاست و شاید یکی از مؤیدات آن آیه ما بعد باشد که فرموده «اِنَّکُمْ لَفی قُولٍ مُخْتَلِفٍ» زیرا اختلاف یک نوع راه راه بودن است. احتمال اخیر، قول المیزان است. مؤید دیگر، این آیه است که درباره آسمان فرموده شاید راههای عروج و نزول ملائکه و ورود اشعه کیهانی و انوار و غیره نیز مراد باشد .

پیشنهاد کاربران

حُبُک: توده ها از ستاره ها، مو مُجعّد، کاغذ مُچاله شد وپهن شد، . . .
"والسماء ذات الحبک": آسمان دارای توده ها از ستاره ها.
به تصویر مجازی نقشه کلی کیهان - گیتی رجوع کنید.
حُبَّک: تنابیده شدند.
حُبَّک جنَنی: عشقت، منو دیوانه کردی. ( = حُب ک ) .
حبکحبکحبکحبک
حبک: گره های مو بلند نرم مچاله شده
والسماء ذات الحُبُک: آن آسمان که دارای گره هایی از ستاره ها است.
حُبُک : مسیرهای آسمانی ؛ جاده های پر پیچ و خم
رشته و نخ
حبک. . عشقم. دوستم. عزیزجونم. یارم. قشنگم
هتفضل فی قلبی , حیفضل حبک معایا
هتفضل فی قلبی یا حبیبی للنهایه
تو در قلبم باقی خواهی ماند و عشق تو در اعماق وجودم ریشه خواهد کرد
تو تا آخرین لحظه ی عمرم در قلب من باقی خواهی ماند

بپرس