حبهالقلب

لغت نامه دهخدا

( حبةالقلب ) حبةالقلب. [ ح َب ْ ب َ تُل ْ ق َ ] ( ع اِ مرکب ) نقطه سیاه دل. خون دل. دانه دل. حبه دل. یا آنچه سیاه است در دِل. ( منتهی الارب ). مهجة. سویداء. ثمرةالقلب. تأمور. جلجلان القلب. نقطه ٔدل. سیاهی دل. میان دل. ( مهذب الاسماء ) :
و صولجان بیدی شادن
لایجسر العاشق اَن یذکره
و صولجان الصدغ من خدّه
متخذ حبةَ قلبی کره.
ابوالفتح بستی.
حب لولی گر از شکر باشد
حبةالقلب را ضرر باشد.
اوحدی.
اصابت فلانة حبة قلب فلان ؛ دل او را ربوده است. ( ذیل اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱- درون دل سویدائ : (( و ازسبک روحی و محبوبی چون حبه القلب در پرده همه دلها گنجیدی . ) ) ۲- خال و نقطه سیاه دل . ۳- خون لخته شده در قلب که پس از ذبح گوسفند و دیگر دامها در حفره های بطنی قلب آنها دیده میشود سیاهی دل ثمره القلب حبه دل .
خون دل دانه دل

فرهنگ عمید

( حبةالقلب ) = سویدا

پیشنهاد کاربران

حَبَّةُ القلب : این کلمه یک اصطلاح در مراحل سیر در سلوک عرفانی است . و پنجمین طور از اطوار دل است. چنانچه هر طور را یک معدن در دل بشمار آوریم ، سالک پس از تصفیه و پاکسازی نفس و طی کردن معادن قبلی باطنی
...
[مشاهده متن کامل]
ِ دل که صدر ، قلب ، شغاف و طور فواد به طور حبة القلب می رسد. این اطوار به گونه ای قرارگرفته اندکه مثل گُل که لایه لایه به سمت مرکزدل وهسته مرکزی میرویم باعوالم باطنی وسیعتر ولطیفتری ارتباط برقرارمیکنیم. پس حُبّةالقلب که در واقع حَبَّة القلب است دانه درونی تر قلب است. و جز خدا کسی به أن راه ندارد

حَبَّةُ القلب : این کلمه یک اصطلاح در مراحل سیر در سلوک عرفانی است . و پنجمین طور از اطوار دل است. چنانچه هر طور را یک معدن در دل بشمار آوریم ، سالک پس از تصفیه و پاکسازی نفس و طی کردن معادن قبلی باطنی
...
[مشاهده متن کامل]
ِ دل که صدر ، قلب ، شغاف و طور فوادهستند به طور حبة القلب می رسد. این اطوار به گونه ای قرارگرفته اندکه مثل گُل که لایه لایه به سمت مرکزدل وهسته مرکزی میرویم باعوالم باطنی وسیعتر ولطیفتری ارتباط برقرار میکنیم. پس حُبّةالقلب که در واقع حَبَّة القلب است دانه درونی تر قلب است. و جز خدا کسی به آن راه ندارد.

اگر تجزیه کنیم میشود دانه قلب که مراد از قلب جهت بزرگ حساب اوردن دانه است که در اصطلاح میشود: در دانه، جگر گوشه

بپرس