[ویکی اهل البیت] این صفحه مدخلی از نثر طوبی:دائرة المعارف لغات قرآن کریم است
«و نحن أقرب الیه من حبل الورید»؛ (سوره ق/آیه 16) ما نزدیکتریم به انسان از رگ گردن او.
رگ گردن را تشبیه به ریسمان کرد. در اصطلاح اطبا رگهای جنبنده را شریان می گویند و رگهای ساکن را ورید اما در لغت این فرق نیست و ابوالهیثم گوید: ورید رگ زننده است که در سطح بدن باشد و گویند شریان رگهای باریکتر است که در عمق أعضا جای دارد.
انسان به
روح خود انسان است زیرا که اگر انسان جان نداشته باشد، جماد است و اگر جان او مدرک کلیات نباشد و غیر محسوسات چیزی ادراک نکند، حیوان است و از همه اعضای بدن چیزی که به روح او از همه نزدیکتر است، رگ قلب است و آن را در اصطلاح اطبا آورطی گویند.
نزدیکی او از آنجا دانسته می شود که تا آن رگ می جنبد انسان زنده است و چون ساکن شود، مرده است. شاید همه اعضا از کار بیفتند و باز به کار آیند چون آورطی رابطه خود را با روح نگسسته و می تواند استمداد کند از وی و باز روح حیوانی و قوه حیات را به مغز و اعصاب و سایر جوارح برساند اما اگر آورطی ساکن شود و بکار نیاید هیچیک از اعضا قدرت آن را ندارند که قوه حیات را از نفس ناطقه گرفته به آورطی برسانند پس آورطی واسطه میان اعضای بدن و نفس ناطقه است و از همه جوارح به او نزدیکتر است.
خداوند می فرماید: با آن نزدیکی که آورطی به انسان یعنی به نفس ناطقه او دارد خداوند از آن هم نزدیکتر است زیرا که او علت وجود و نگهدارنده نفس است و رگ گردن معد یعنی آماده کننده است و وجود هر چیز بسته به علت موجده است نه علت معده.
«فالقوا حبالهم و عصیهم»؛ (سوره شعراء/آیه 44) جاودان فرعون ریسمان و عصاهای خود را انداختند و در سوره (سوره طه/آیه 66) می فرماید: آن ریسمان ها و عصاها از جادوئی آنان چنان به نظر می آیند که می جنبند.
حبل مجازاً به معنی سبب و وسیله نیز استعمال شده است چون ریسمان هم دست آویز است.
[ویکی الکتاب] معنی
حَبْلِ: سببی که تمسک به آن باعث مصونیت و حفظ گردد - ریسمان - طناب(در مورد هر چیزی که نوعی امنیت و عصمت و مصونیت آورد نیزاستعمال میشود)
معنی
وَرِیدِ: رگ گردن (کلمه ورید به معنای رگی است که از قلب جدا شده و در تمامی بدن منتشر میشود ، و خون در آن جریان دارد . بعضی هم گفتهاند : به معنای رگ گردن و حلق است . در عبارت "وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ ﭐلْوَرِیدِ"آن را به طناب تشبیه کرده است)
تکرار در قرآن: ۷(بار)
ریسمان. مثل در گردن او ریسمانی است از لیف خرما. جمع آن حبال است مثل پس ریسمانها و عصاهای خود را انداختند. مراد از حبل اللّه دین خداست، شاید علّت این تسمیّه آنست که دیم واسطه بین خدا و مردم است چنانکه به قرآن مجید از آن جهت حبل گفتهاند در حدیث ثقلین هست که یک طرف دیگر بدست شما. در نهج البلاغه خطبه 174 درباره قرآن فرموده «هذا الْقُرْآنِ فَاِنَّهُ حَبْلُ اللّه الْمَتینِ» محمد عبده در علّت این تسمیه چنگ زند از سقوط و شکستن نجات مییابد و هر که به قرآن چنگ زند از ظلالت و گمراهی به دور است. ولی احتمال اوّل صحیحتر است . علی هذا به دین و قرآن و امامان و پیامبران آنگاه که حبل اللّه گفته شود مراد آنست که واسطه میان خدا و خلق اند و سبب نجات از گمراهی اند. آیه شزیفع درباره اهل کتاب از یهود است به نظر راغب حبل در آیه به معنی عهد است یعنی کافر به دو عهد محتاج است یکی از جانب خدا و ان اهل کتاب بودن است و گرنه در دین خود آزاد نمیشود و دیگری از مردم که این عهد و قول را آنها بدهند . (تمام شد) . ولی این در صورتی است که آنها در پناه مسلمانان و در اقلیّت باشند. المیزان آن را بر ذلّت تشریعی حمل کرده و «اَیْنَما ثُقِفوا» را دلیل آن گرفته است یعنی هر جا که مسلمانان آنها را یافتند و مسلّط شدند. و گفته: رفع آن تحت ذمّه بودن و یا به امان داخل شدن است . نگارنده گوید: ذیل آیه در بیان علّت ضرب ذلّت و مسکنت چنین است «ذلِکَ بِاَنَّهُمْ کانوا یَکْفُرُونَ بِآیاتِ اللّهِ وَ یَقْتُلُونَ الْاَنْبِیاءَ بِغَیِرِ حَقَّ ذلِکَ بِما عَصَوْا وَ کانوا یَعْتَدَونَ» سبب ذلّت و مسکنت و مغضوب بودن، قتل انبیاء و کفر به آیات و قوانین خدا و تعدّی و عصیان است اعمّ از آنکه «ذلک» دوّم مثل «ذلک» اوّل و ما بعدش علّت ضرب ذلّت و مسکنت و «ذلک» دوّم و ما بعدش علّت «یَکْفُرُونَ وَ یَقْتُلُونَ» باشد . به هر حال از آیه بدست میآید که در صورت بودن دو حبل ذلّت از آنها بر داشته میشود. در این صورت هیچ بعید نیست که بگوئیم «حَبْلٌ مِنَ اللّهِ» عبارت است از تغییر فکر و عمل و از بین بردن سبب ذلّت و «حَبْلٌ مِنَ النّاسِ» عبارت است از یاری مردم مثلا یهود که فعلا در دنیا سر و سامانی پیدا کرده است یک سبب از جانب خدا دارد و آن سعی و تلاش و اتحاداست و یک سبب از مردم، و آن حمایت بی دریغ آمریکا و دول دیگر است . آیه 61 بقره نیز علّت ذلّت را نظیر این آیه بیان کرده است . تگر گوئی: آیه درباره مطلق اهل کتاب اعمّ از یهود و نصاری است؟. گوئیم: آیه بی شک درباره یهود است زیرا «یَقْتُلُونَ الْاَنْبیاءَ بِغَیْرِ حَقٍّ»در نصاری به وقوع نپیوسته است. راجع به توضیح بیشتر این مطلب اوائل سوره اسراء را مطالعه فرمائید که در آنجا ذلّت یهود در اثر بدکاری و نجات یافتن آنها در اثر نیکوکاری چندین بار تکرار شده است . بنابراین احتمال، یهودیّت که مبتنی بر نژاد است از حیث عدّه چندان پیشرفت نکرده و همواره به حمایت دیگران نیاز خواهد داشت. و اگر از حمایت اعراب و احترام آنها احتیاج خواهد داشت . راغب گوید: ورید رگی است متصّل به کبد و قلب و جریان خون در آنست. نا گفته نماند: رگهای بدن را به شریان و ورید تقسیم کردهاند شریان آنهاست که خون را از قلب به بدن میبرند و ورید آنهاست که آن را از بدن به قلب باز میگردانند به نظر میآید که در آیه شریفه مطلق رگ مراد است اعمّ از شریان و ورید. معنی آیه چنین است: ما به انسان از وریدش که در تمام اعضای او گسترده است نزدیکتریم. اضافه حبل بر ورید بیانیّه است . به رسمان و کمند صیّاد حباله گویند جمع آن حبائل است. به کمندهای شیطان که وسوسهها و اغواهای اوست حبائل شیطان گویند در نهج البلاغه خطبه 149 هست «وَاَسْعینُهُ عَلَی... الْاِعْتِصامِ مِنْ حَبائِلِهِ وَ مَخاتِلِهِ». درباره حبل الورید: رگ گردن، رگ قلب و غیره نیز گفتهاند در صحاح گفته: ورید رگی است عرب آن را رگ قلب گوید و آنهادو ورید است... این سخن احتمال فوق را که ورید است تأیید میکند.