دیکشنری
مترجم
بپرس
حبسی
/habsi/
مترادف حبسی
: زندانی، محبوس
متضاد حبسی
: آزاد
معنی انگلیسی
:
imprisonment
دنبال کنید
لغت نامه دهخدا
حبسی. [ ح َ ] ( ص نسبی ) زندانی. بندی. محبوس. مسجون. دوستاقی. دوستاخی.
فرهنگ فارسی
( صفت ) آنکه در حبس است زندانی .
فرهنگ عمید
محبوس، زندانی.
مترادف ها
imprisonment
(اسم)
حبس، زندانی شدن، حبسی، دوره زندانی را گذراندن
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید
+ عکس و لینک
بپرس
سوالت رو اینجا بپرس
همه سوال ها