حبرانی

لغت نامه دهخدا

حبرانی. [ ح ُ نی ی ] ( اِخ ) ابوسعید عبداﷲبن بشر الحبرانی السکسکی. در عداد شامیان بشمار آید و به عبداﷲبن ابی اماس معروف است. و ابوعبدة حداد و محمدبن حمران از وی روایت کنند. او ساکن بصره بود. ( سمعانی 153 ب ).

حبرانی. [ ح ُ نی ی ] ( اِخ ) ابوراشد. احضر نام داشت و بعض اصحاب پیغمبر را دریافت. و از شامیان محسوب است و مردم آنجا از وی روایت کنند. ( سمعانی 153ب ). رجوع به حبران شود.

پیشنهاد کاربران

بپرس