حباک. [ ح ِ ] ( ع اِ ) رسن کمربند. ج ، حبک. || تسمه که بدان سر کوهه را به میخهای پالان بندند. ( منتهی الارب ). || حباک الحمام ؛ سیاهی بالای بازوی کبوتر. ج ، حبکة، حُبَک ، حُبُک. || سر ریگ توده ( ؟ ). راه در ریگ توده. || شکن آب. || شکن زره. || موی جعد. || شکن موی. || راه ستارگان. مسیر ستارگان. راه آسمان چون شکن شکن. ( مهذب الاسماء ). ج ، حبک ، حبائک.