حبالی. [ ح ِ ] ( اِخ ) یوسف پسر ابراهیم پسر مرزوق بن حمدان ، مکنی به ابویعقوب صهیبی حبالی. وی به مرو شد و در آنجا بنزد ابومنصور محمدبن علی بن محمد مروزی فقه آموخت. او مردی قانع بود و ابوالقاسم حافظ گوید از وی حدیث شنودم. و شافعی مذهب بود و در آن هنگام که خوارزمشاه اقسر [ ظ: اتسز ] پسر محمد پسر انوشتکین در ربیعالاول سال 530 هَ. ق. مرو را بگرفت ، در آنجا کشته شد. ( معجم البلدان ) ج 3 ). حبالی. [ ح َ لا ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ حُبْلی ̍. آبستنان : و دانست که شرفات [ آمال ] در انحطاط است و حبالای امانی او در اسقاط. ( جهانگشای جوینی ).
فرهنگ فارسی
یوسف پسر ابراهیم مرزوق بن حمدان مکنی بابی یعقوب صهیبی حبالی