حبار
لغت نامه دهخدا
حبار. [ ] ( اِخ ) شهریست [ به ناحیت کرمان ] میان سیرگان و بم. جایی سردسیر و هوای درست و آبادان و با نعمت بسیار و آبهای روان و مردم بسیار. ( حدود العالم ).
حبار. [ ح ِ / ح َ ] ( ع اِ ) نشان. ج ، حبارات. ( مهذب الاسماء ).
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید