حب السعال. [ ح َب ْ بُس ْ س ُ ] ( ع اِ مرکب ) حب سرفه ، و آن صمغ عربی و کتیرا و نشاسته است از هر یک دودرهم ، افیون یک درهم ، دارچین یک دانگ کوفته بیخته با لعاب بهدانه بسرشند و حب سازند و برای سرفه سرد، پوست بیخ بادیان و فلفل گرد از هر یک دو مثقال و نیم نبات مصری پنج مثقال همه را بکوبند و بپزند و به آب سرشته حبه سازند. و برای سرفه گرم ، کتیرا و نشاسته و صمغ عربی از هر یک سه درم تخم خشخاش و رب سوس و مغز بادام مقشر از هر یک ده درم نبات مصری پانزده درم. همه را بکوبند و بپزند و به لعاب اسپغول ( اسفرزه ) سرشته حب سازند. و برای سرفه بلغمی : رب سوس و کشمش از هر یک سه درم ، نشاسته و کتیرا و صمغ عربی و مغز تخم کدو از هر یک درمی. نبات مصری نصف. ادویه همه راکوفته و بیخته و به لعاب تخم بهی که سه درم کشمش دراو حل کرده باشند بسرشند و حب ها سازند. و داود ضریر انطاکی گوید: ینفع منه اذا جعل فی الفم و هو مجرب بمایأتی من الشروط. و صنعته : لب قرع و بطیخ و قثاء وخیار و حب خشخاش من کل جزء. نشا، صمغ کتیرا، رب سوس ، زعفران ، بذر رِجلة، لوز بنوعَیْه ( یعنی تلخ و شیرین )، فستق ، صنوبر، انیسون ، بذر کتان. فان کان فی الرئة او الصدر قروح فلیضف الی ذلک تربد، اربعة، حلبة، ثلاثة. زوفا، درهمان و نصف. برشاوشان مثقالان. فان صحب ذلک حمی فالطین الأرمنی و مختوم ، من کل ثلاثة. یعجن الکل مع مثله من السکر بلعاب بذرالمرو و بذرالقطونا و الریحان و دهن البنفسج و یحبب و یرفع و هذا بالغالنفع فی تلیین الصدر و تحسین الصوت خصوصاً ان عجن بعصارة الکرنب. و رجوع به تحفه حکیم مؤمن باب دوم از قسم دوم و رجوع به کلمه سعال در این لغت نامه شود.
فرهنگ فارسی
( اسم ) حبی است که از ترکیب صمغ عربی و کتیرا و نشاسته و تریاک و دارچین و لعاب بهدانه و مقداری پوست ریشه بادیان و گاهی ادویه دیگر د رتداوی قدیم برای جلوگیری از تحریکات قصبه الریه و سرفه میساختند حب سرفه . حب سرفه