حب الراسن

لغت نامه دهخدا

حب الراسن. [ ح َب ْ بُرْ را س ِ ] ( ع اِ مرکب ) صاحب تحفه گوید: دانه ایست شبیه به مویزج و ملسا و غلافی دارد شبیه به قرطم و پهن و با اندک تندی و عطریت و گل نبات او شبیه به سوسن. و راسن درحرف راء مذکور است. در دوم گرم و خشک و مبهی و مقوی موی و مانع ریختن آن و جهت امراض بارده نافع و قدر شربتش تا دو درهم و بدلش راسن است بقدر نیم وزن آن و مؤلف مالایسع مویزج را حب راسن دانسته و اشتباه او از جهت مشابهت با اوست - انتهی. صاحب بحر الجواهر گوید: دانه ایست که از کوههای کردستان و جبال فارس آرند مانند حلبه و حب الراسن از آن گردتر است و زردتر و مزه اش تلخ باشد - انتهی. و صاحب اختیارات گوید: صاحب مفرده گوید مویزج است و سهو کرده است. صاحب منهاج [ در] ماهیت آن ، راست گفته است که آن زردرنگ و طعم آن تلخ بود و گردشکل بود، مانند تخم حلبه و از کوهستان فارس خیزد و کردستان و آنرا دانج البرّ گویند. و راسن بر دو نوع است : جبلی و بستانی و این تخم جبلی است و ازآن ِ بستانی در باب راء در صفت راسن گفته شود. و این نوع که گفته شد قوت موی دهد و از آفات نگاه دارد چون بکوبند خرد و بدان سر شویند و اگر طلا کنند شاید.

فرهنگ فارسی

دانه زنجبیل شامی
دانه ایست شبیه بمویزج و ملسا

پیشنهاد کاربران

بپرس