حایر. [ ی ِ ] ( ع ص، اِ ) نعت فاعلی از حیرت. سرگشته. سرگردان. که بیرون شد کار نداند. ( منتهی الارب ) . متحیر. حیران. ( مهذب الاسماء ) . ج، حوران. حیران. ( مهذب الاسماء ) ( اقرب الموارد ) . || جای پست.
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
|| بستان. ( منتهی الارب ) . اصمعی گوید: مطمئن و وسط بلنداطراف. ج، حوران. موضعی ( معجم البلدان ) ( اقرب الموارد ) . مجتمعالماء و حوض یسیَّب الیه مسیل ُ ماء الامطار. ( اقرب الموارد ) . گرداب. گوباران. ( مهذب الاسماء ) . مغاکی که آب باران در او گرد آید در دشت. ( منتهی الارب ) . حوضی که آب باران در آن گرد شود، چه آب در آن متحیرانه چرخ زند. حوض که آب سیل و باران بدان ریزد و گرد آن متحیرانه بچرخد. و بیشتر مردم آنرا حَیْر خوانند چنانکه عایشة را عَیْشة گویند. ( معجم البلدان ) .
حائر
( یا: حایر؛ حیر ) محدودۀ بقعۀ امام حسین ( ع ) در کربلا. این واژه در عربی هم به معنای سرگشته و متحیّر است و هم گودالی که در آن آب جمع شود. به روایت شیعیان، چون متوکّل، خلیفۀ عباسی، برای پراکندن دوستداران امام از اطراف مقبرۀ آن حضرت فرمان داد آن جا را آب ببندند، دوروبر مقبره را آب گرفت، امّا وارد خود آرامگاه نشد و واپس رفت؛ از همین رو، آن مکان را حائر خواندند. مجاوران حرم و توسعاً ساکنان کربلا را نیز حائری گفته اند.
... [مشاهده متن کامل]
( یا: حایر؛ حیر ) محدودۀ بقعۀ امام حسین ( ع ) در کربلا. این واژه در عربی هم به معنای سرگشته و متحیّر است و هم گودالی که در آن آب جمع شود. به روایت شیعیان، چون متوکّل، خلیفۀ عباسی، برای پراکندن دوستداران امام از اطراف مقبرۀ آن حضرت فرمان داد آن جا را آب ببندند، دوروبر مقبره را آب گرفت، امّا وارد خود آرامگاه نشد و واپس رفت؛ از همین رو، آن مکان را حائر خواندند. مجاوران حرم و توسعاً ساکنان کربلا را نیز حائری گفته اند.
... [مشاهده متن کامل]
حایرا نام دخترانه است .
"حایرا چاتیچ" رئیس انجمن زنان سربرنیتسا است.
"حایرا چاتیچ" رئیس انجمن زنان سربرنیتسا است.