حاکه

لغت نامه دهخدا

( حاکة ) حاکة. [ ک َ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ حائک. بافندگان. نساجان. جولاهان. جامه بافان. جولاهگان. قوم حاکة و قوم حوکة. ( از منتهی الارب ).

حاکة. [ ک َ ] ( اِخ ) وادیی است در بلاد عذرة، و بدانجا وقعه ای یعنی جنگی بوده است. ( معجم البلدان ).

پیشنهاد کاربران

بپرس