[ویکی فقه] حکومتی که مرجعیت همه جانبه دینی خاصی را در عرصه حکومت و اداره جامعه پذیرفته است، حکومت دینی نام می گیرد. در این نظام دولت و نهادهای گوناگون آن خود را در برابر آموزه ها و تعالیم دین و مذهبی خاص متعهد می دانند و تلاش می کنند تا در تدابیر و تعلیمات و وضع قوانین و شیوه سلوک با مردم و نوع معیشت و تنظیم شکلهای روابط اجتماعی، دغدغه دین داشته باشند و در تمام شئون حکومتی از تعالیم دینی الهام گیرند و آنها را با دین هماهنگ سازند.
«کان النّاس امّة واحدة فبعث اللّه النّبیّین مبشّرین و منذرین و انزل معهم الکتاب بالحقّ لیحکم بین النّاس فیما اختلفوا فیه؛ (در آغاز) مردم امت یگانه ای بودند، آن گاه خداوند پیامبران را مژده آور و هشدار دهنده برانگیخت، و با آنان به حق، کتاب آسمانی فرستاد، تا در میان مردم در آنچه اختلاف می ورزند داوری کند». از آن جا که بیش ترین فضایل والای انسانی دارای ابعاد اجتماعی بوده، در چارچوب زندگی جمعی تحقق می یابند، مناسب است نخست به تبیین رابطه میان سعادت انسانی و حیات اجتماعی (جامعه) و مهم ترین اموری که برای بقای جامعه ضرورت دارد یعنی قانون و حکومت بپردازیم.
«کان النّاس امّة واحدة فبعث اللّه النّبیّین مبشّرین و منذرین و انزل معهم الکتاب بالحقّ لیحکم بین النّاس فیما اختلفوا فیه؛ (در آغاز) مردم امت یگانه ای بودند، آن گاه خداوند پیامبران را مژده آور و هشدار دهنده برانگیخت، و با آنان به حق، کتاب آسمانی فرستاد، تا در میان مردم در آنچه اختلاف می ورزند داوری کند». از آن جا که بیش ترین فضایل والای انسانی دارای ابعاد اجتماعی بوده، در چارچوب زندگی جمعی تحقق می یابند، مناسب است نخست به تبیین رابطه میان سعادت انسانی و حیات اجتماعی (جامعه) و مهم ترین اموری که برای بقای جامعه ضرورت دارد یعنی قانون و حکومت بپردازیم.