حانوت

/hAnut/

لغت نامه دهخدا

حانوت. ( ع اِ ) حانیة. حاناة. دکان می فروش. ( منتهی الارب ). میخانه. خرابات. || دکان. ( کشف اللغات ) ( لطائف اللغات ) ( دهار ) ( غیاث اللغات ) :
گفت بد موقوف این لت لوت من
آب حیوان برددر حانوت من.
مولوی.
که شبلی ز حانوت گندم فروش
به ده برد انبان گندم بدوش.
سعدی ( بوستان ).
دکان الخمار. یؤنث و یذکر و الخمار نفسه. ( اقرب الموارد ). دکان شراب فروشی. مرد شراب فروش. || کربک. کلبه. ( مهذب الاسماء ). کربج. کربق. ج ، حوانیت. ( مهذب الاسماء ) ( اقرب الموارد ). ج ، حوانی. و النسبة الیه حانی و حانوی. ( اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

دکان، مغازه، میکده، دکان می فروشی، حوانیت جمع
( اسم ) ۱ - دکان مغازه . ۲ - کلبه . ۳ - میکده . جمع : حوانیت .

فرهنگ معین

[ ع . ] (اِ. )۱ - دکان . ۲ - میکده .ج . حوانیت .

فرهنگ عمید

دکان، مغازه.

جدول کلمات

مغازه, دکان

پیشنهاد کاربران

برای یادسپاری آسانتر می توان با کلمات بازی کرد و داستان ساخت.
آیا دکان، اسکانس و نوت است؟ ها ( بله ) ، نوت ( است )
پس فرض کنید حانوت ابتدا به صورت هانوت بوده است.
دکان و مغازه هم با فروش، نوت بدنبال دارد و هم ارزش دارد و در قبال نوت می دهند.

بپرس