گفت بد موقوف این لت لوت من
آب حیوان برددر حانوت من.
مولوی.
که شبلی ز حانوت گندم فروش به ده برد انبان گندم بدوش.
سعدی ( بوستان ).
دکان الخمار. یؤنث و یذکر و الخمار نفسه. ( اقرب الموارد ). دکان شراب فروشی. مرد شراب فروش. || کربک. کلبه. ( مهذب الاسماء ). کربج. کربق. ج ، حوانیت. ( مهذب الاسماء ) ( اقرب الموارد ). ج ، حوانی. و النسبة الیه حانی و حانوی. ( اقرب الموارد ).