حامز. [ م ِ ] ( ع ص ) زبان گز.- حامزالفؤاد ؛ مرد زیرک. تیزفهم. ظریف. سخت دل. ( منتهی الارب ).حامز. [ م ِ ] ( اِخ ) موضعی است. ( منتهی الارب ).