حالی کردن
مترادف حالی کردن: فهماندن، تفهیم کردن، متوجه ساختن، ملتفت کردن، آگاه ساختن ، ادب کردن، آدم کردن
متضاد حالی کردن: حالی شدن
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
پیشنهاد کاربران
از بیمار توقع نداشته باشید به افراد نفهم نمیتوان حالی کرد ان شاء الله طول دوره درمان افراد تحت فشار راحت تکمیل شود . . . .
از بیمار توقع نداشته باشید به افراد نفهم نمیتوان حالی کرد . . . .