حالت مفعولی


معنی انگلیسی:
accusative

فرهنگستان زبان و ادب

{accusative case, accusative} [زبان شناسی] حالت مفعولِ صریحِ فعل متعدی متـ . مفعولی

مترادف ها

accusative (صفت)
اتهامی، حالت مفعولی، رایی

dative (صفت)
حالت مفعولی، انتصابی، اعطایی، حالت برایی، حالت مفعولی غیر صریح حقیقی

objective (صفت)
حالت مفعولی، بی طرف، عینی، برونی، مفعولی، قابل مشاهده، علمی و بدون نظر خصوصی

فارسی به عربی

حالة النصب

پیشنهاد کاربران

حالت مفعولی ؛ ( اصطلاح دستور ) آن است که اسم مفعول یا متمم واقع شود و مفعول یا متمم آن است که معنی فعل را تمام کند. ( دستور پنج استاد ج 1 ص 36 ) .
حالَتِ مَفعولی: [دستورِ زبان] شکلِ کنشپذیرانه، شکلِ رایی