حال کسی را گرفتن

اصطلاحات و ضرب المثل ها

معنی اصطلاح -> حال کسی را گرفتن
کسی را آزرده خاطر / ناراحت کردن / از شورو وق انداختن
مثال:
مدیر این بار به او به شدت اخطار داد و حسابی حالش را گرفت.

پیشنهاد کاربران

( عامیانه، مستهجن ) خواهر کسی را گاییدن، دخل کسی را آوردن، کسی را به خاک سیاه نشاندن، دهن کسی را سرویس کردن، کسی را بیچاره کردن، کلک کسی را کندن، کسی را ( نیست و ) نابود کردن،
ضد حال زدن ، هوای کسی را نگرفتن ، کسی را رها کردن
حال کسی را گرفتن : [عامیانه، کنایه ] کسی را ناراحت کردن، شادی کسی را به هم زدن.

بپرس