حال وهوای کاری را داشتن یا در یا توی حال وهوای کاری بودن

اصطلاحات و ضرب المثل ها

معنی اصطلاح -> حال وهوای کاری را داشتن؛
در / توی حال وهوای کاری بودن
آمادگی روحی برای انجام کاری را داشتن
مثال:
- دیدم اصلا حال وهوای مسافرت رفتن با همکاران را ندارم، اما نمی توانستم به صراحت بگویم، این بود که خودم را به مریضی زدم.
- نه کسی موافقت می کرد و نه مخالفت. به نظر می رسید که هیچ کس در حال وهوای بحث کردن نیست.

پیشنهاد کاربران

بپرس