حال دادن. [ دَ ] ( مص مرکب ) شرح حال گفتن : عشق آن کو حال بنده با تو داد وصف شاهی در نهاد ما نهاد.
اسیری لاهیجی.
فرهنگ فارسی
شرح حال گفتن
اصطلاحات و ضرب المثل ها
معنی اصطلاح -> حال دادن ( عامیانه ) 1- لذت دادن چیزی به کسی 2- نشان دادن علاقمندی خود به کسی به ویژه زنی به مردی مثال: 1- صبح زود رفتیم دوتایی توی دریا شنا کردیم، نمی دونی چه حالی می ده. 2- از چند وقت پیش اون دختر موبوره داره بِهِت حال می ده. می خوای بگی که اصلا متوجه نشدی؟
پیشنهاد کاربران
حال دادن ؛ به معنی گذاشتن اعم از آنکه مکان کس باشد چون : کوچه دادن ، راه دادن : از کوچه تنگی که خری میگذرد ره دادن او نه از ره تعظیم است. ملاسبحانی. و راه دادن و حق آن است که دادن مطلق گذاشتن است : رفت پهلوی رقیبان و دل ما خون شد وه که با جانب ما جانب اغیار نداد. خواجه آصفی.