حاق
/hAqq/
مترادف حاق: وسط، میان، مرکز ، حقیقت موضوع، حقیقت امر، واقع مطلب، کامل
متضاد حاق: انتها، ناقص
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱ - حقیقت شئ واقع مطلب : (( حاق مطل ازین قرار است . ) ) ۲ - وسط چیزی میان شئ .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. واقع و حقیقت مطلب، حقیقت امر، اصل شیء.
۳. کامل.
دانشنامه اسلامی
[ویکی الکتاب] معنی حَاقَ: احاطه کرد - فرا گرفت
ریشه کلمه:
حیق (۱۰ بار)
«حاق» از مادّه «حوق» در اصل به معنای «وارد شدن و نازل شدن واصابت کردن و احاطه نمودن» است، بعضی گفته اند که اصل آن «حق» (به معنای تحقق یافتن) بوده است که «قاف» اول تبدیل به «واو» و سپس به «الف» شده است!
«حاقَ بِهِمْ» به معنای «وارد شد بر آنها» می باشد. اما بعضی مانند: «قرطبی» در ذیل آیه مورد بحث، و «فرید وجدی» در تفسیرش، به معنای احاطه کردن گرفته اند، و می توان معنای جامعی برای آن ذکر کرد، که هم وارد شدن را بگیرد و هم احاطه کردن را.
احاطه. فرا گرفتن. آل عمران را عذاب بد فرا گرفت در اقرب الموارد هست حیله بد احاطه نمیکند و نمیرسد مگر اهل آن را . راغب گوید: گفتهاند اصل آن حقّ است قاف اوّل به یا قلب شده است . بنابراین باید معنی ثبوت و لزوم در آن ملحوظ باشد چنانکه در اقرب هست «حاقَ بِهِمُ الْاَمْرُ: لزمهم و وجب علیهم». در قرآن مجید فعل ماضی آن 9 بار و فعل مضارعش یک بار آمده و همه با باء متعدی شده است و افعال ماضی همه درباره عذابهائی است که منکرین انبیاء را محو نابود کرد و در گرفتاری موقّتی به کار نرفته است و شاید مراد از احاطه در «لا یحیق المکر السّیءِ» هم احاطه همیشگی باشد که با معنی ثبوت و لزوم مناسب است .
ریشه کلمه:
حیق (۱۰ بار)
«حاق» از مادّه «حوق» در اصل به معنای «وارد شدن و نازل شدن واصابت کردن و احاطه نمودن» است، بعضی گفته اند که اصل آن «حق» (به معنای تحقق یافتن) بوده است که «قاف» اول تبدیل به «واو» و سپس به «الف» شده است!
«حاقَ بِهِمْ» به معنای «وارد شد بر آنها» می باشد. اما بعضی مانند: «قرطبی» در ذیل آیه مورد بحث، و «فرید وجدی» در تفسیرش، به معنای احاطه کردن گرفته اند، و می توان معنای جامعی برای آن ذکر کرد، که هم وارد شدن را بگیرد و هم احاطه کردن را.
احاطه. فرا گرفتن. آل عمران را عذاب بد فرا گرفت در اقرب الموارد هست حیله بد احاطه نمیکند و نمیرسد مگر اهل آن را . راغب گوید: گفتهاند اصل آن حقّ است قاف اوّل به یا قلب شده است . بنابراین باید معنی ثبوت و لزوم در آن ملحوظ باشد چنانکه در اقرب هست «حاقَ بِهِمُ الْاَمْرُ: لزمهم و وجب علیهم». در قرآن مجید فعل ماضی آن 9 بار و فعل مضارعش یک بار آمده و همه با باء متعدی شده است و افعال ماضی همه درباره عذابهائی است که منکرین انبیاء را محو نابود کرد و در گرفتاری موقّتی به کار نرفته است و شاید مراد از احاطه در «لا یحیق المکر السّیءِ» هم احاطه همیشگی باشد که با معنی ثبوت و لزوم مناسب است .
wikialkb: حَاق
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید