حافره

لغت نامه دهخدا

( حافرة ) حافرة. [ ف ِ رَ ] ( ع اِ ) مؤنث حافر. || اوّل هر چیزی ، یقال : التقوا فاقتلوا عند الحافرة؛ یعنی در اول دچار شدن. ( منتهی الارب ). رجععلی حافرته ؛ بازگشت به همان راه که آمده بود. ( منتهی الارب ). یقولون أَ اًنّا لمردودون فی الحافرة. ( قرآن 10/79 )؛ آیا ما ردشدگانیم در حالت اوّل ؟ ( تفسیر ابوالفتوح چ 1 ج 5 ص 467 ). فی المثل : النقد عند الحافرة او عند الحافر؛ یعنی در اول کلمه. و اصله ان الخیل اکرم ما کانت عندهم و کانوا لایبیعونها نسئة یقول له الرجل للرجل ؛ ای لایزول حافره حتی یأخذ ثمنه و کانوا یقولونها عند السبق و الرّهان ؛ ای اوّل ما یقع حافرالفرس علی الحافر؛ ای المحفورة فقد وجب النقد. هذا اصله ثم کثر حتی استعمل فی کل اولیة. ( منتهی الارب ).

پیشنهاد کاربران

حافرة: حفر: کندن. حفره: گودال. در مجمع فرموده: عرب به اول شی‏ء و ابتدای کار حافره گوید پس حافره به معنی حالت اول است �رجع على حافرته� یعنی به راهی که آمده بود بر گشت منظور از آن در آیه۸ سوره نازعات زندگی اول است.
...
[مشاهده متن کامل]

�حافرة� به معناى آغاز و ابتداى هر چیزى است. بنابراین کافران از بازگشت به زندگی نخستین تعجّب می کردند. امّا ممکن است �حافرة� به معناى �محفورة� باشد، یعنی قبرى که در زمین حفر می کنند، که در این صورت معنا چنین می شود: آیا بعد از مردن، از قبرهایمان برمی گردیم و زنده می شویم؟

بپرس