حاضن. [ ض ِ ] ( ع ص ، اِ ) نعت فاعلی ازحضن و حضانت. زن پارسا. زن مستورة. ج ، حاضنات ، حواضِن. || لله. لالا. || دایه. مُرضِعة. ج ، حضان ، حضنه : و پستان حاضن حلم و رزانت در دهان باطن درایت او نهد. ( جهانگشای جوینی ).