( صفت ) ۱ - آنکه مهیای جواب گفتن است آماده و مهیای پاسخ گفتن آنکه عادتا جواب فی الحال تواند گفتن آنکه زود پاسخ کند گفته را : (( ساقیان نادره گویند. شیرین ادا مطربان چابک طمغاجی حاضر جواب . ) ) ( مختاری غزنوی ) ۲ - شوخ گستاخ .
فرهنگ معین
( ~. جَ ) [ ع . ] (ص مر. ) کسی که مهیای جواب گفتن است .
فرهنگ عمید
کسی که پاسخ سخنی را بی اندیشه و زود می گوید، آماده برای پاسخ گفتن: تٲمل کنان در خطا و صواب / به از ژاژخایان حاضرجواب (سعدی۱: ۱۵۴ ).
پیشنهاد کاربران
حاضِرجَواب: زودگو، زودپاسخ، آمادەپاسخ
he thinks on his feet
ذملقانی . [ ذَ م َل ْ ل َ نی ی ] ( ع ص ) مرد فصیح زبان . مرد زبان آور. مرد زودگوی و حاضرجواب .
چابک ادا. [ ب ُ اَ ] ( ص مرکب ) حاضرسخن . || سازنده و نوازنده ( ناظم الاطباء ) : اگر لفظ و معنی نظیر هم اندبه چابک ادائی اسیر هم اند. ظهوری ( از آنندراج ) .