حاصل شدن


مترادف حاصل شدن: فراهم شدن، مهیا گشتن، به دست آمدن، کسب شدن، نتیجه دادن، درآمد داشتن

معنی انگلیسی:
outcome, result, accrue

واژه نامه بختیاریکا

وُرَوُدن

پیشنهاد کاربران

آسیدن و آسودن. وآزیدن ودستاورد.
مانند غنا وغنودن:حاصل فارسی است.
به دست آمدن
گرفته شدن
دستیاب گردیدن ؛ حاصل شدن. ( ناظم الاطباء ) : جواب بجز نفاق چیزی دست یاب نگردید. ( مجمل التواریخ گلستانه ) .
بچنگ آمدن ؛ حاصل شدن. بدست آمدن. بدست شدن و میسر شدن :
چو از آشتی شادی آید بچنگ
خردمند هرگز نکوشد بجنگ.
ابوشکور بلخی.
بشاه جهاندار دادند گنج
بچنگ آمدش گنج چون برد رنج.
فردوسی.
در گنج و دینار و پرمایه تاج
...
[مشاهده متن کامل]

همان جامه دیبه و تخت عاج
یکایک ز هر سو بچنگ آمدش
بسی گوهر از گنج گنگ آمدش.
فردوسی.
نخستین یکی گوهر آمد بچنگ
بدانش ز آهن جدا کرد سنگ.
فردوسی.
زین آستین فشاندن بر عاشقان چه خیزد
رو دامن دلی ده از چنگ غم رهایی.
رفیع لنبانی.
گهر چون به آسانی آید بچنگ
بسختی چه باید تراشید سنگ.
نظامی.
هر آن کافکند تخم بر روی سنگ
جوی وقت دخلش نیاید بچنگ.
سعدی ( بوستان ) .

بپرس