حاشیه نشین

/hASiyeneSin/

مترادف حاشیه نشین: کناره نشین ، حومه نشین، مهاجرنشین، حلبی آبادی

متضاد حاشیه نشین: صدرنشین

معنی انگلیسی:
(one) who sits on the outskidrts of an asseembly

لغت نامه دهخدا

حاشیه نشین. [ ی َ / ی ِ ن ِ ] ( نف مرکب ) آنکه درحاشیه مجلس نشیند. حاضری در مجلس که بکاری نیست.
- امثال :
حاشیه نشین دلش فراخ است ( یا گشاد است ) ؛ یعنی چون سود و زیانی در امرندارد هرچه بیشتر و بهتر و پر خرج تر را رأی دهد، نظیر: از کیسه خلیفه می بخشد:
خرج که از کیسه مهمان بود
حاتم طائی شدن آسان بود.

فرهنگ فارسی

( صفت ) کسی که در کنار مجلس نشیند .

فرهنگ معین

( ~. نِ ) [ ع - فا. ] (اِفا. ) ۱ - آن که در فعالیت گروهی شرکت نمی کند. ۲ - آن که در حاشیه شهر سکونت دارد. ۳ - کسی که در کنار مجلس نشیند.

فرهنگ عمید

۱. کناره نشین.
۲. کسی که کنار مجلس می نشیند.

پیشنهاد کاربران

پیراموننشین، کنارەنشین
نواحی نشین ؛ ساکن حومه شهر :
نواحی نشینان آن کوهسار
تظلم نمودند از شهریار.
نظامی.
Slum dweller

بپرس