حاشیه دار


معنی انگلیسی:
fringed, rimmed, having a margin, hemmed

لغت نامه دهخدا

حاشیه دار. [ ی َ / ی ِ ] ( نف مرکب ) هر چیز پهن کناره دار.
- جامه حاشیه دار ؛ ثوب مفروز.

فرهنگ فارسی

هر چیز پهن کناره دار

فرهنگ عمید

دارای حاشیه، آنچه حاشیه داشته باشد، کناره دار.

مترادف ها

laciniate (صفت)
شکافته، چاک دار، دندانه دار، حاشیه دار

frizzy (صفت)
چین دار، مجعد، فرفری، حاشیه دار، فردار

frizzly (صفت)
چین دار، مجعد، فرفری، حاشیه دار، فردار

fimbriate (صفت)
ریشه دار، حاشیه دار، شرابه دار

fringy (صفت)
حاشیه دار

limbed (صفت)
حاشیه دار، عضو دار

پیشنهاد کاربران

بپرس