فحاش للّه ازین هر دو پاک دار ضمیر
بخواه از ایزد از این هر دو قول استغفار.
ناصرخسرو.
حاش للّه نه مرا بلکه فلک را نبودبا سگ کوی تواین زهره و یارای مجال.
انوری.
اگر خواهید کشتی برود و شما را سلامت بود مرا بدریا افکنید گفتند حاش للّه که تو بنده گریخته باشی. ( تفسیر ابوالفتوح رازی چ 1 ج 4 ص 450 ).ز خر بتّرم حاش للّه وحده
اگر آب جوزی مسیحا فرستم.
مجیر بیلقانی.
بی تو من و عیش حاش للّه کز خواب و خیال آن مبینام.
خاقانی.
حاش للّه که بندگان خدای این چنین بند بر نهند بپای.
نظامی.
دیوانه نه ایم حاش للّه با عقل و هدایت تمامیم.
عطار.
حاش للّه ایش شاء اﷲ کان حاکم آمد در مکان ولا مکان.
مولوی.
یار اگر رفت و حق صحبت دیرین نشناخت حاش للّه که روم من ز پی یار دگر.
حافظ.
حاش للّه که نیم معتقد طاعت خویش اینقدر هست که گه گه قدحی مینوشم.
حافظ.
بگرد گلشن رویت دمیده سنبل ترندیده هیچکس اسلام را ز کفر حصار
کدام کفر چه اسلام حاش للّه از آن
که دست قدرت یزدان والی غفار
بگرد سورة والشمس بهر دفع گزند
نوشته آیت واللیل را بخط غبار.
رشیدای زرگر.