حاسه

/hAsse/

فرهنگ فارسی

( اسم ) یا حاس. بصر. حس بیننده قو. باسره . یا حاس. ذوق . حس چشنده قو. ذایقه. یا حاس. سمع . حس شنونده قو. سامعه . یا حاسه شم . حس بوینده قو. شامه. یا حاس. لمس . حس بساونده قو. لامسه .

فرهنگ معین

(سِّ ) [ ع . حاسة ] (اِفا. ) نک حاس .

فرهنگ عمید

۱. = حاس
۲. قوۀ نفسانی که اشیای را درک می کند و به آثار و اشیای خارجی پی می برد، هریک از حواس پنج گانه (شنوایی، بینایی، بویایی، چشایی، و بساوایی ).

پیشنهاد کاربران

بپرس