حاس. [ حاس س ] ( ع ص ) نعت فاعلی از حس . حس کننده. دریابنده. آنکه حس کند. مقابل محسوس : دیگر فضیلت حاس بر حس در این باب آن است که حاس هر صورت که حس بدو رساند نگاه تواند داشت و تواند گرفت و حس آن را فراموش کند.( کشف المحجوب سیستانی ، جستار پنجم از مقالت سیم ). حاس. ( ع اِ ) نام مرغی است. ( مهذب الاسماء ). حاس. ( اِخ ) موضعی است در سرزمین معرة. ابن ابی حصینة گوید: و زمان لهو بالمعرّة مونق بشیاتها و بجانبی هرماسها ایام قلت لذی المودّة سقّنی من خندریس حناکها او حاسها.
( معجم البلدان ).
فرهنگ فارسی
( اسم ) حس کننده مقابل محسوس . موضعی است در سرزمین معره
فرهنگ معین
(سّ ) [ ع . ] (اِفا. ) حس کننده . مق . محسوس .
فرهنگ عمید
حس کننده، دریابنده.
دانشنامه عمومی
حاس ( به عربی: حاس ) یک روستا در سوریه است که در استان ادلب واقع شده است. [ ۱] حاس ۹٬۵۹۵ نفر جمعیت دارد و ۶۳۰ متر بالاتر از سطح دریا واقع شده است.