حاره
/hArre/
مترادف حاره: گرم، سوزان، گرمسیری
برابر پارسی: سوزان، تفتان، گرم
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
حاره. [ رَ ] ( ع اِ ) کلاته. ( نصاب ) ( مهذب الاسماء ). || ده خرد. ( مهذب الاسماء ). ده خرد و آنکه خانه های آن یکجاباشد. || چهار دیوار. || محله.( به اصطلاح دمشقیان ). || محله ای که خانه های آن نزدیک یکدیگر باشد. ( یاقوت به نقل از ازهری ). || کشت زار. ( غیاث ) ( شرح نصاب ). ج ، حارات.
حاره. [ رَ ] ( اِخ ) موضعی است. ( معجم البلدان ).
فرهنگ فارسی
موضعی است
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. (طب قدیم ) دارای خاصیت گرم: ادویهٴ حاره.
فرهنگستان زبان و ادب
مترادف ها
سوزان، سوزاننده، حاد، محترق، بسیار مشتاق، حاره، زیاد گرم
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
به جای {حاره}، آیا با پیشنهادِ {گَرموگ} از زبان پارسی میانه کنار می آیید؟ اگر نه، چرا؟
بِدرود!
بِدرود!
حاره ای
حاره ، Haaretz
مناطق گرمسیر، مناطق بسیار داغ
مناطق گرمسیر، مناطق بسیار داغ
پرفشار