حادثه جو
/hAdeseju/
مترادف حادثه جو: غوغاطلب، فتنه جو، ماجراجو، ماجراطلب، واقعه طلب، غوغایی، فتنه انگیز، مخاطره جو، مخاطره طلب
متضاد حادثه جو: سلیم، سلیم النفس، مصلح، مصلحت جو، آرامش طلب
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
مترادف ها
ماجراجو، جسور، حادثه جو
حادثه جو، پرماجرا، پرحادثه، بی پروا، دلیر
منحرف، سرگردان، اواره، حادثه جو، بد نام
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید