حاجیه

/hAjiye/

لغت نامه دهخدا

حاجیه. [ جی ی َ ] ( ص ) در تداول فارسی زبانان. حاجَّه. حاجِجَة. زنی حج گذارده.

فرهنگ فارسی

زنی که به مکه رفته باشدوکعبه رازیارت کرده باشد
در تداول فارسی زبانان زنی که حج گذارده

فرهنگ عمید

زنی که به مکه رفته و کعبه را زیارت کرده است.

پیشنهاد کاربران

یعنی خانمی که به مکه رفته است
آن زن را قبل از اسمش حاجیه وبعد نامش را می برند
مثال
حاجیه زهرا
حاجیه
یعنی زنی که به مکه رفته است
وکعبه را زیارت کرده است

بپرس