حاجی علیقلیخان کازرونی. [ ع َ ق ُ ن ِ زِ] ( اِخ ) از بزرگان مردم فارس است. وی در مائه 12، و اوائل مائه 13 هَ. ق. یعنی در زمان کریمخان زند و جانشینان او میزیست و کارهای بزرگی را عهده دار بود. ابوالحسن گلستانه در مجمل التواریخ گوید: «بالجمله چون علیمرادخان صادقخان را بعد از آنکه سه سال و ده ماه حکمرانی کرده بود با اولاد منقرض گردانید اهل شیراز را بچهل هزار تومان جریمه کرده محصلان غلاظ و شدادبوصول و ایصال آن تعیین و صید مرادخان برادرزاده خود را در شیراز بیگلربیگی فارس مقرر کرد که بصواب دید و مدارالمهامی حاجی علیقلیخان کازرونی امور ضروریه را تمشیت دهند و خود با افواج قاهره و اعیان فارس روانه عراق گردید... پس از آن جعفر بر مسند حکمرانی نشسته به جهت تمشیت امور فارس و اینکه دارالملک طبقه ٔزندیه از اول ، شیراز تعین یافته بود جعفرخان نیز عزیمت فارس کرد و بعد از چندی حاجی علیقلیخان کازرونی را که از عهدی بعید از نجبای عظمای فارس و بشجاعت و مناعت موصوف بود سردار فوجی معتد نموده بتمشیت و انتظام امور مملکت عراق روانه و خود نیز با سپاهی انبوه بجانب عراق نهضت پژوه گردید و در این سفر خود بنفس نفیس و جثه عظیم روانه همدان که اسماعیل خان بن شجاع الدین خان زند که جوانی شجاعت پیوند و در همدان جمعیتی فراهم آورده معرکه آرا بود تنبیه و تأدیب کرده مهام آنجا را بر وفق مرام انجام دهد. بعد از ورود موکب عظمت نمود به آن حدود اسماعیل خان نیز با جمعیت همراهی به مقابله آمده رزمخواه گردید. چون جعفرخان را بسبب عظم جثه و کبر بطن و ثقل پیکر بمجرد مقابله خصم بتوهم شکست و گرفتار شدن خود و عدم قدرت فرار تاب مقاومت در معرکه قتال نبود و این معنی بر اسماعیل خان نیزوضوح یافته بود در حمله اول مضمون «الفرار مما لا یطاق » جعفرخان را سیاق مبارزت شده از میدان فرار و اسماعیل خان از عقب او رانده قدری تعاقب کرده و بنه و اسباب او را تاخت کرده مراجعت به همدان کرد و جعفر خان با شکست خوردگان به دارالسلطنه اصفهان رسید. مقارن آن حال حاجی علی قلیخان کازرونی در حدود کاشان با فوج همراهی جماعت اعراب جندقی را بعد از مجادله استمالت داده روانه اصفهان کرده خود نیز به تعاقب عازم بود. از استماع شکست جعفرخان و معاودت به اصفهان رسیدن به اصفهان را لازم دیده طی منازل میکرد. قبل از وروداو اعراب جندقی که به قسم و تعهد، حاجی موصوف آنها را روانه کرده بود جعفرخان به مجرد حضور آنها به حضور حکم بقتل سردار آنها فرموده بواقی اعراب را به گرفتن اسلحه و اسباب مسامحه نموده حاجی علیقلیخان قبل ازدخول به دارالسلطنه در سعدآباد که خارج شهر است از شنیدن سنوح و صدور آن حکم به اعراب مذکوره متغیر و خشمناک بحضور رفته سبب آن حال را استفسار کرده بعد ازگفتگو متغیرانه معاودت به سعدآباد و با آنکه جمعی از وزراء و اعیان دولت و امنای مملکت جعفرخان به نصایح آمدند مفید نیفتاده هنگام صبح در کمال بی اعتنائی از آنجا کوچیده با فوج همراهی راهی فارس گردید. جعفرخان که اکثر اعتماد و اطمینان که تمسک به وجود حاجی مزبور میداشت و از این که آقا محمدخان قاجار با لشکر جرار که در آن زمان در مازندران مبسوطالید و بر اکثرولایات عراق و آذربایجان مسلط و قلعه مراغه در محاصره داشت از استماع مفارقت حاجی علیقلیخان از جعفرخان محاصره قلعه مذکور را گذاشته به قصد جعفرخان علم عزیمت بسمت اصفهان افراشت... و حاجی علیقلیخان بعد از ورود به کازرون جمعی دیگر از سپاهیان کوهمره و ایالت آن حدود ضمیمه فوج همراهی خود کرده صحاری دشت ارژنه که ما بین شیراز و کازرون و به نزاهت و خضارت اشارت از سرابستان ارم دارد فخیم خیام مخالفت انجام گردانیده در اضمحلال جعفرخان میکوشید. علما و اعیان فارس از جانب جعفرخان به دلجوئی و استمالت او آمده به لطائف الحیل او را مستمال و مطمئن به شیراز بردند. بعد از دوماه و نیم در هشدهم رمضان 1200 جعفرخان نقض عهد کرده حاجی علیقلیخان را مقید و محصلان شدیده بر سر متعلقان او به گرفتن جریمه مقرر و علی همت خان کلیائی رابا جمعی سوار به حکومت کازرون فرستاده و خود متعاقب با دوازده هزار سوار از شیراز به عزم تمشیت امور لرستان و آن حدود وارد کازرون گردید... جعفرخان بعد ازسه ماه روانه بهبهان و از آنجا معاودت به شیراز کرده به بعضی توهمات و سعایت برخی از سعات صید مرادخان را با اخوان که برادر زادگان علیمرادخان سابق البیان بودند با اولاد علیمرادخان و ابراهیم خان بن اسماعیل خان بن شجاع الدین خان... تمامی را مقید و در بروج ارگ در زنجیر و محبوس داشت... سرداران محبوسه در بروج ارگ که حاجی علیقلیخان کازرونی نیز در بروج مقید بود بتحریک حاجی علیقلیخان و راهنمائی و معاونت چهارکس از غلام بچگان حضوری جعفرخان در صبح پنجشنبه بیست و پنجم ربیعالثانی 1203... برفاقت و معاضدت و تحریک حاجی علیقلیخان از راه پشت بام بعضی از آنها داخل حرم سرای جعفرخان شده او را مقتول و سر او را از بام ارگ بیرون انداختند. ایلات بشورش آمده با یکدیگر قاصد ستیز و آویز گردیدند بتجویز حاجی علیقلیخان خلعتخانه دیوانخانه را بتاخت آنها بخشیدند.... بعد از آن صید مرادخان بر تخت حکم نشسته مدار تدبیر مهام سلطنت بکف کفایت حاجی علیقلیخان تفویض کرد... [ و او را برتبه امیرالامرائی فارس معین کرد ]. بعد از تمکن لطفعلیخان بر سریر حکمرانی... حاجی ابراهیم شیرازی را که در اول کدخدای محله شیراز بود و بعون عنایت لطفعلیخان در عهد جعفرخان تا این زمان منصب کلانتری فارس منسوب به او می بود بسبب استعداد ماده و کمال دانشمندی و مساعی او را در انتقال دولت به لطفیعلیخان خطاب پدری داده مدارالمهام گردید.... و حاجی علیقلیخان کازرونی با آنکه اعظم قتله جعفرخان پدر لطفعلیخان بود و دیگران را بدون تحریک او هرگز توهم ارتکاب این امر خطیر در ضمیر صورت پذیر نمیشد چون روز قبل از دخول لطفعلیخان بدارالملک شیراز تمام اعیان و سرداران فارس به اتفاق حاجی ابراهیم خان شیرازی مذکور بخانه او آمده بعهد و میثاق و سوگند به قرآن مجید او را از فساد امر لطفعلیخان بازداشته تمامی ایشان متعهد و سوگند مؤکد داشتند که هرگاه لطفعلیخان را با شما بد طوری بخاطر رسد به اندک ظهور تمامی ما متفق اللفظ والقلب ترک خدمت او کرده با شما موافق و با او منافق باشیم چنانچه ( ؟ ) محرراین اوراق نیز یکی از حضار بود بعد از وقوع این میثاق به احتیاط اینکه شاید سرداران ایلات باز حاجی علیقلیخان را محرک عدول از این وفاق شده فسادی در این اتحاد نمایند از حاجی علیقلیخان ملتمس نقل و تحویل بخانه حاجی ابراهیم خان گردیدند و خواهش ایشان تلقی بقبول شده روز دوم ورود و جلوس لطفعلیخان تمامی اعیان فارس حاجی علیقلیخان را به خدمت لطفعلیخان برده از التفات و عطوفت او را مستمال و کماکان به عزت و اعتبار برقرار بود...» رجوع به مجمل التواریخ ابوالحسن گلستانه ص 286 و 288 و 289 و 290 و 291 و 292 و 362 شود.